مرجع خبری پرسپولیس : او آمده بود جواب تماشاگراني را بدهد كه پشت درهاي درفشيفر، زير آفتاب سوزان عليه پروين حرف ميزدند و رو به دوربينهاي تلويزيوني، از ناباوريهايشان ميگفتند.
1- پرسپوليسيها خيلي زود نخستين شكست فصل جديدشان را پذيرفتند تا فضا براي جولان دادن مخالفان و منتقدان هميشگي و هواداران شيوههاي سنتي اداره فوتبال در ايران باز شود.
به اين ترتيب، تيترها و طعنههاي گزندهاي كه در گلوي عدهاي از اهالي اين رشته ورزشي به جا مانده بود، مجال عرض اندام يافتند و گروه قابل توجهي از دوستان، سراغ تخطئه و ملامت ميلياردرها، پورشهسواران، بنزداران و كهكشانيها رفتند. شايد اين فقط در ايران باشد كه در پايان دومين مسابقه فصل، مربي خارجي تازه از گرد راه رسيده را كه حتي اسم درست خيلي از بازيكنانش را هم بلد نيست، سينه ديوار ميگذارند و منتظر ميمانند تا وصيتش را بشنوند. مانوئل خوزه كه هفته گذشته در بيدادگاه برخي از خبرنگاران آباداني به اتهام در اختيار داشتن بازيكنان گران قيمت و ولخرجي از بيتالمال(!) مورد محاكمه قرار گرفته بود، اين هفته چهرهاي فراتر از ژورناليستهاي عجول و كارشناسان شتابزده را رو در روي خودش ديد؛ علي پروين! سلطان سرخها كه پيشتر به ديگران وعده داده بود تيم خوزه را از هفته دوم به بعد ببينند، مطابق معمول براي حرف خودش تره هم خرد نكرد و پيش از فرا رسيدن موعد رونمايي از پرسپوليس واقعي، پنبه مانوئل نگون بخت را زد. گويا آستانه تحمل پروين در مقابل مربيان خارجي، روز به روز كاهش پيدا ميكند؛ چه اينكه او اگر هشت سال قبل براي افشاي ماجراي قالبسازي راينر سوبل به پرسپوليس، تا ميانههاي نيم فصل انتظار كشيد و پروژه هوا كردن سرمربي آلماني را به كمك داماد راست گفتارش(!) تا پاييز 83 به تعويق انداخت، بعدها براي دنيزلي فقط پنج بازي صبر كرد و حالا در قبال خوزه، تنها ميتواند سه ساعت دندان روي جگر بگذارد. كسي چه ميداند؟ شايد اگر قرمزها آتشباران آبادان را با هر سه امتياز ترك نميكردند، پروين بعد از همان مسابقه اول گريبان مانوئل را ميدريد و فضا را عليهاش مخدوش ميكرد.
2- براي مردي كه سهشنبه شب با تبخال معروفش روي صندليهاي VIP ورزشگاه خالي آزادي نشسته بود، بازي پرسپوليس و فجرسپاسي بيشتر از آنچه يك مسابقه ليگي براي تيمي ناهماهنگ با يك مربي تازهوارد باشد، فرصتي بالقوه براي انتقام از مردماني بود كه يك ماه پيش شديدا به سلطان «نه» گفته بودند. او آمده بود جواب تماشاگراني را بدهد كه پشت درهاي درفشيفر، زير آفتاب سوزان عليه پروين حرف ميزدند و رو به دوربينهاي تلويزيوني، از ناباوريهايشان ميگفتند. سلطان مترصد باخت پرسپوليس بود و شگفتا كه كمتر از پنج دقيقه پس از اين شكست، مصاحبه انتقامجويانهاش تيتر اول خبرگزاريها ميشود: «من 62 سال دارم و هزار بار گفتهام مربي خارجي به درد پرسپوليس نميخورد!» اين گويا آخرين ترفند سلطان است براي درهم كوفتن مردي كه جايگاه موروثي او را به اشغال درآورده؛ اينكه براي خودش صغرسن بگيرد و فاصله تولدش در 1325 تا امروز را تنها 62 حساب كند تا احتمالا نشان بدهد چهار سال از پيرمرد پرتغالي جوانتر است! پروين نگاهش را از نيمكت پرسپوليس نميدزدد و هنوز دل در گرو ارنج كردن سرخپوشان دارد؛ كه اگر چنين نبود، حداقل يادش ميماند كمتر از يك ماه پيش، فرمول انتخاب يك نفر از بين خوزه يا كالدرون، از كميتهاي بيرون آمد كه خود او رياستش را برعهده داشت و دست بر قضا بابت تصاحب اين سمت، كلي هم قربان صدقه سردار رفته بود. شايد كالدرون، ايرانيتر از مانوئل باشد، شايد هم پروين با وجود اصرارش براي پايين كشيدن سن خودش، رفته رفته گرفتار نسيان شده و گذشته نزديك را هم به سختي به ياد ميآورد. هر چه هست اما، يك نفر از منتسبان و ملتزمان ركابش بايد به ياد او بياورد آتشي كه امروز برميافروزد، نه تنها كمكي به وي براي بازگشت به نيمكت محبوبش نميكند، بلكه رگههاي محو و كمرنگ باقي مانده از محبوبيتش را هم به يغما ميبرد.
3- تجربه تاريخي نشان ميدهد مربي خوب و بزرگ خارجي، همه جاي دنيا جواب داده و به پيشرفت فوتبال كمك كرده است؛ از آسيا و آفريقا تا كشورهايي مثل انگلستان و ايتاليا كه به نوعي مهد اين رشته ورزشي به شمار ميآيند. با اين همه، اگر چنين اتفاقي با وجود اصرار هواداران، كارشناسان و مديران گوناگون پرسپوليس براي استفاده از مربي خارجي در اين تيم موفق نبوده، دليلش بيش از هر چيز ديگري حضور تماميتخواهانه و مخرب عناصري از قبيل همين سلطان خشمگين بوده است. شايد رئالمادريد بزرگ و صاحب اصلي عنوان «كهكشانيها» در جهان فوتبال، پيشكسوت دلسوز ندارد كه اجازه ميدهند خوزه مورينيو پنج گل در الكلاسيكو دريافت كند و بعد آزادانه به كارش ادامه بدهد! اگر دنيزلي و مانوئل خوزه در تركيه و مصر موفق ميشوند، احتمالا دليلش اين است كه هيچ مربي شكستخوردهاي در اين سرزمينها، خودش را مالك مطلق باشگاههاي ريشهداري مثل بشيكتاش و الاهلي و هواداران پرشورشان نميداند و ديگران اجازه ميدهند مرداني كه با كلي هزينه و اميد تيم را در دست گرفتهاند، همه تلاششان را براي موفقيت به كار بگيرند. شايد براي علي پروين مهم نباشد، اما هواداران پرسپوليس امروز با موفقيت خوزه همانقدر خوشحال ميشوند كه سالها پيش، با كاميابيهاي خود سلطان به شعف ميآمدند. اينكه كسي بخواهد انحصار شاد كردن مردم را به دست بگيرد و حق انتخابگري را از آنها سلب كند، بالاترين درجه از ظلم است؛ به ويژه اگر او، يكي مثل علي پروين باشد كه بخش قابل توجهي از نسل كنوني هواداران فوتبال، وصف هنرنماييهايش را فقط از زبان پدرانشان شنيدهاند و آنچه به چشم از او ديدهاند، چيزي بيشتر از پيرمردي زيادهخواه، ضد و نقيضگو، منفعتطلب و غيرقابل اتكا نبوده است.
4- كاش مشكل اين فوتبال فقط «علي پروين» بود؛ در اين صورت ميشد ناديدهاش گرفت، از كنارش عبور كرد و هر روز با حكمي تازه، حداقل براي 24 ساعت خاموش نگهاش داشت. دردسر بزرگ، رسوخ تفكر علي پرويني به بدنه فوتبال ايران و نهادينه شدن آن در سلول به سلول وجود خيلي از كارشناسان و پيشكسوتان اين حوزه است؛ آنها كه هيچ چيز را جز براي خودشان نميخواهند و جوشيدن هيچ ديگ ديگري را جز در جهت منافعشان برنميتابند. علي پروين، عصاره و چكيده اين ذهنيت مسموم در فوتبال ماست؛ با اين تفاوت كه خود عليآقا مثل گذشتههايش اهل حساب و كتاب نيست و درونياتش را همان هفته دوم بر ملا ميكند، اما شركا و رهروان امروزيترش، فعلا دندان به جگر ميگذارند و به شاديهاي پنهاني با گلخوردنهاي پرسپوليس اكتفا ميكنند تا فضا براي اظهار فضل مهياتر شود. كيست كه نداند در دل خيلي از همين پيشكسوتهايي كه امروز شفاها ميگويند «بايد به خوزه زمان داد» چه ميگذرد و آنها براي خودشان، چه علي پروينهاي سياستمدارتري هستند؟ تا اين طرز تفكر عوض نشود، آرزوي يك شادي دستهجمعي براي يك موفقيت بزرگ در فوتبال ايران به تحقق نخواهد پيوست.
* رسول بهروش
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Sunday, 24 November , 2024