همه چيز فقط قابليت‌هاي فني نيست كه البته همين‌جا هم تفاوت‌هاي يك كهنه مربي پرافتخار با يك كارآموز تازه‌نفس جلب توجه مي‌كند. بعضي چيزهاي مهم در ذات آدم‌هاست؛ مثل قدرشناسي، مثل شرافتمندي و مثل وفاداري!

رسول بهروش 1- دفاع مصطفي دنيزلي از كشور ايران در تلويزيون تركيه اگرچه خبر جديدي بود، اما هرگز اتفاق تازه‌اي به شمار نمي‌آمد. اين سرمربي نامدار و موفق ترك‌تبار، پيش از اين بارها هنگام مصاحبه‌هاي رسانه‌اي‌اش به ويژه در شبكه‌هاي مشهور و معتبر اين كشور، به پشتيباني از مردم ايران برخاسته، آنها را مهربان و خونگرم دانسته و از زندگي حرفه‌اي و اجتماعي‌اش در ميهن‌مان به نيكي ياد كرده است. حقيقت غيرقابل كتمان آن است كه افندي با كارنامه‌اي سرشار از كاميابي كه در آن قهرماني سوپرليگ با هر سه قطب اول تركيه نيز به چشم مي‌خورد، چهره‌اي به شدت محبوب و قابل اعتنا در اين كشور محسوب مي‌شود؛ كاراكتري كه مواضعش به ساده‌ترين شكل ممكن مي‌تواند به باورهاي عميق ميليون‌ها هوادارش تبديل شود و از اين نظر، بي‌ترديد ستايش‌هاي پايان‌ناپذير او از ايرانيان، غنيمتي بزرگ براي مردمان ما قلمداد مي‌شود. گزارش‌ها حاكي از آن هستند كه به ويژه اين بار –  احتمالا با توجه به شرايط خاص منطقه – مجري شبكه CNN ترك بيشتر از هر زمان ديگري علاقه‌مند بود تا حداقل به اندازه چند جمله عليه شرايط ايران از زبان آقا مصطفي حرف بيرون بكشد، اما هرچه بيشتر اصرار به خرج داده، كمتر نتيجه گرفته است. در نهايت نيز افندي براي آنكه آب پاكي را روي دست طرف مقابل بريزد، مدعي شده از همان اولين لحظات حضورش در تهران آنقدر احساس آسايش و راحتي داشته كه گمان كرده در زادگاه خودش به سر مي‌برد. در دنياي مولتي‌مديا و تبليغات و در عصري كه بزرگترين قدرت‌هاي جهان نيز از هيچ هزينه گزافي براي ترميم ميليمتري تصوير خودشان در سطح بين‌المللي دريغ نمي‌كنند،‌ بدون ترديد بهره مندي از چنين سفير پاك نيت و مبلّغ خالصي مي‌تواند يك موهبت بزرگ باشد؛ به ويژه براي كشور ما كه از اين حيث در تنگناي بي‌سابقه‌اي به‌سر مي‌برد.

2- رفتار صميمي و صادقانه امروز مصطفي دنيزلي را مي‌توان الگويي تامل‌برانگيز براي خيلي از اهالي فوتبال ايران تلقي كرد. او يك مربي بزرگ است كه چه در تيم ملي تركيه، چه در مهم‌ترين باشگاه‌هاي آن كشور و چه در فوتبال آلمان با بهترين امكانات سخت‌افزاري و مديريتي كار كرده و معمولا در ممتازترين جايگاه اجتماعي نيز قرار داشته است. همين شخصيت اما، وقتي به ايران ما گام مي‌گذارد و با انبوه مشكلات و كمبودهاي كم نظير مواجه مي‌شود، دم از دم بر نمي‌آورد و همه كاستي‌ها را بردبارانه به جان مي‌خرد. آرشيو همه رسانه‌هاي ديداري و شنيداري و نوشتاري در طول سه سال حضور متناوب دنيزلي در ايران جزء به جزء شهادت مي‌دهند كه او هرگز حتي به اندازه يك جمله دست به گلايه از مشكلاتي مثل زمين‌هاي ناهموار، اشتباهات داوري، معضلات اقتصادي و نابه‌ساماني‌هاي مديريتي نزده و هميشه در هر شرايطي بار تيم‌هاي تحت اداره‌اش را شخصا به دوش كشيده است. اين اواخر حتي وقتي شائبه‌هاي فراواني در مورد كارشكني‌ها و كم‌كاري‌هاي آشكار و پنهان برخي از بازيكنان و مسوولان تيم در روند حركتي پرسپوليس دنيزلي به‌وجود آمد، آقا مصطفي هرگز توپ ناكامي‌هايش را به زمين اين دست مسايل نينداخت و تنها خودش را «مسوول» دانست. اين رويكرد بايد براي خيلي‌ها درس باشد؛ از بازيكناني كه گاهي در خروارها ثروت و شهرت غيرسزاوارانه غلت مي‌زنند و به مردم از زاويه «بالا» نگاه مي‌كنند تا آن ستاره بي‌وفايي كه روزي در مورد خاك آبا و اجدادي‌اش به خبرنگار اماراتي گفت «خالي والي»! بيشتر از همه اما، ايران‌مداري يكي مثل مصطفي دنيزلي پراعتبار در CNN، شايد مورد توجه آن مربي گمنامي باشد كه در همين كشور از هيچ به همه چيز رسيد، اما وقتي دوربين BBC را ديد، حرف‌هايي زد كه خيلي‌ها را نااميد كرد…

3- اين روزها بحث تجليل‌هاي مستمر دنيزلي از ايرانيان، خيلي‌ها را ناخودآگاه ياد مصاحبه حيرت‌انگيز افشين قطبي با بخش فارسي زبان شبكه تلويزيوني BBC انداخته است. او كه خارج از ايران به عنوان نفر اول تقريبا هيچ كارنامه‌اي نداشت و به هيچ عنوان چهره‌اي شناخته شده به حساب نمي‌آمد، به لطف اعتمادي كه در اين كشور به وي شد، يك شبه راه صدساله را طي كرد و در كوتاه‌ترين زمان ممكن حتي به نيمكت تيم ملي كشورمان دست يافت. با اين همه، در كمال شگفتي وقتي نخستين قول و قرارها با او براي سپردن نيمكت اول ايران به وي تنها شش ماه بعد از آغاز دوران سرمربيگري‌اش به نتيجه نرسيد، قطبي موقتا از ايران رفت و هرچه دلش خواست عليه كشور ما به يك شبكه تلويزيوني خارجي گفت. او كه آشكارا در اين مصاحبه بازيكنان تيم تازه قهرمان‌شده‌اش را به كم‌كاري متهم كرده بود، در ادامه با ديالوگ‌هاي ناباورانه‌اي مثل «ترسيدم با چاقو و تفنگ سراغم بيايند»، تصويري كاملا كدر از كشورمان در رسانه‌هاي بين‌المللي ساخت؛ گرچه بعدها هرگز توضيح نداد چگونه باوجود ترس از مورد حمله قرار گرفتن توسط مردم با اسلحه‌هاي گرم(!) به همين كشور بازگشت و هدايت تيم ملي ايران را پذيرفت؟! افشين قطبي به انگليسي‌ها گفت كه در ايران نگران امنيت اجتماعي‌اش بوده و مشخصا از مفهوم كليدي Social Security نام برد كه فارغ از همه معادلات سياسي، مستقيما به خلق و خو و فرهنگ مردمان هر جامعه اشاره دارد. در اينكه ما در اين كشور هزار و يك مشكل داريم كه خيلي از آنها بايد بي‌رحمانه نقد شوند و مورد موشكافي و اصلاح قرار بگيرند ترديدي نيست، اما انصافا آيا بهترين تريبون براي طرح آنها به شكل غلو شده و خصمانه و جوري كه «مردم» متهمان رديف اول لقب بگيرند، جايي مثل شبكه BBC است؟ مهم‌تر اينكه چهره‌اي مثل افشين قطبي كه در اين كشور يك روزه به عرش رسيد، يك هفته‌اي امپراتور شد، يك ماهه بار خودش را بست و يك ساله به شهرت قابل ملاحظه منطقه‌اي دست يافت، چقدر مستحق شكايت از ناامني اجتماعي ايران به حساب مي‌آيد؟ آيا در اين مملكت به او بد گذشت كه باشگاه پرسپوليس چند ده هزار دلار بابت خريداري تابلوهاي نقاشي يوروم به عنوان بخشي از قرارداد جديد او پرداخت كرد يا فدراسيون فوتبال با چند فقره عكس فتوشاپي، راه نرفته‌اش به آفريقاي‌جنوبي را ناديده گرفت و فاكتور 43 هزار دلاري سفر نامريي به كشور ميزبان جام‌جهاني را به وي پرداخت؟ آيا آن همه حمله، سزاوار مردمان مملكتي بود كه سخاوتمندانه برايش رزومه ساختند تا از سطح ويديو آناليزوري در جايگاه سرمربيگري تثبيت شود؟ راستي به خاطر همين ناامني اجتماعي ايران است كه افشين قطبي همين حالا هم بدهكاري مالياتي‌اش را نپرداخته تا خداي ناكرده حتي يك ريال نيز سود به اين كشور نرسانده باشد؟

4- شايد چندان خالي از معنا نباشد اينكه هنوز وقتي قرار است پرسپوليسي‌ها نام يك ناجي محبوب را صدا بزنند، ترجيح مي‌دهند سراغ از آقامصطفي بگيرند كه گاهي تيمش چهار تا چهار تا مي‌خورد، نه افشين قطبي كه بعد از سال‌ها آنان را به قهرماني رساند. همه چيز فقط قابليت‌هاي فني نيست كه البته همين‌جا هم تفاوت‌هاي يك كهنه مربي پرافتخار با يك كارآموز تازه‌نفس جلب توجه مي‌كند. بعضي چيزهاي مهم در ذات آدم‌هاست؛ مثل قدرشناسي، مثل شرافتمندي و مثل وفاداري!

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)