به گزارش ایسنا ، منصور ابراهيم زاده بدون شک يکي از موفقترين مربيان يک دهه اخير فوتبال است. مرد 57 سالهاي که شروع سرمربيگرياش در ليگ برتر با ذوب آهن اصفهان بود، با اين تيم قهرماني جام حذفي و دو بار نايب قهرماني ليگ برتر را تجربه کرد. اوج کار ابراهيم زاده در ليگ قهرمانان آسيا بود، جايي که او با ذوب آهن رويايي به نايب قهرماني آسيا رسيد اما طبق رسم ديرينه فوتبال ايران با وجود موفقيتهاي زياد از ذوبآهن جدا شد.
سرمربي سابق تيم ملي سپس روي نيمکت نفت تهران نشست و يکي از شگفتيهاي ليگ دوازدهم را خلق کرد. نفت ابراهيمزاده تا مرز آسيايي شدن پيش رفت، اما تنها يک امتياز کم آورد. مربي با اخلاق فوتبال در فصل نقل و انتقالات داستان جالبي داشت و همان طور که در مصاحبهاش خواهيد خواند به طرز عجيبي راهي راهآهن شد. ابراهيمزاده که هميشه به عنوان مربي بازيکنساز و جوانگرا شناخته شده در فصل جديد هم به دنبال خلق شگفتي با فوتباليستهاي نه چندان نام آشناست. او حتي براي حريفان قدر خود هم خط و نشان کشيده که ميخواهد به سهميه آسيايي برسد.
90 دقيقه با منصور ابراهيمزاده درباره شرايط جديدش در راهآهن گفتوگو کرديم، اما حيف بود که از ميهمان ايسنا درباره مسائل روز فوتبال نپرسيم. همچنين در سوالهايمان ماجراهاي پر پيچ و خمش با ذوب آهن را هم جاي داديم و پاسخهاي جالبي شنيديم که تاکنون عنوان نشده بود. اولين گفتوگوي تفصيلي منصور ابراهيمزاده پس از حضور در راهآهن را در ادامه ميخوانيد:
* آقاي ابراهيمزاده! چه شد که راهآهن را انتخاب کرديد؟
– اول ميخواهم راجع به نفت صحبت کنم. گروهي در اين باشگاه فعاليت ميکنند که به فوتبال و ورزش آگاهند. آنها از مجموعه مربيان، بازيکنان خيلي خوب حمايت ميکنند و شرح وظايفشان را مي دانند و تعهداتشان را عملي ميکنند. من در پايان فصل جديد دوست داشتم با تيمهايي کار کنم که آسيايي باشند. اما نتوانستيم با نفت سهميه آسيايي را بگيريم، چون ذخيره امتيازيمان از فولاد کمتر بود. با اين حال ما با اين تيم در جايگاه خوبي قرار گرفتيم. اما اگر بخواهم درباره جدا شدنم از اين تيم صحبت کنم بايد بگويم که به صورت همزمان با نفت از تراکتورسازي هم با من صحبت کردند. به هر حال اين تيم به عنوان يک تيم آسيايي و داشتن تماشاگران زياد مي توانست انگيزههاي کار کردن را برايم بالا ببرد. در همان موقع که در ايران نبودم، فقط يک تماس از جانب رويانيان داشتم که او گفت ميخواهد اسم من را به عنوان گزينه سرمربيگري به هيات مديره باشگاه معرفي کند. من در همين حد با رويانيان صحبت کردم و قرار شد بقيهاش را بعد از برگشتنم صحبت کنيم.
* اما در حالي که شما در کربلا به سر ميبرديد خبر توافقتان با پرسپوليس روي خروجي سايتها قرار گرفت.
– من اصلا با پرسپوليس توافقي نکردم. اما رسانهها مرا امتياز بندي کردند. من از نگاه رسانهها در اولويتهاي اول، دوم و سوم قرار داشتم. نميدانم شايد پرسپوليس ميخواست اول من را انتخاب کند سپس به جلسه هيات مديره دعوت شوم، اما به رويانيان گفتم که اگر قرار باشد حرفي بزنيم بعد از مسافرتم خواهد بود که اصلا هيچ حرفي هم زده نشد. البته يکسري اتفاقات افتاد که صحبت درباره آنها براي فرصت بعد ميگذارم. اين موضوع تمام شد و در همين شرايط نفت هم که شنيده بود که به پرسپوليس رفتهام اعلام کرد با ابراهيم زاده قطع همکاري کردهايم. آنها فکر کردند که ديگر کار تمام شده و بلافاصله به دنبال مربي ديگري رفتند. خود به خود چيزي که برايم ميماند تراکتورسازي و پيشنهاد رحيمي از سپاهان بود. رحيمي از من برنامه خواست و من هم برنامههايم را ارائه کردم. از طرفي هم جعفري در تراکتورسازي به دليل حضور در شوراي شهر استعفا داد و با آمدن زينيزاده هيچ مذاکرهاي با اين باشگاه انجام ندادم و فقط به صورت تلفني با هم حال و احوال کرديم. روزي هم که قرار بود جلسه داشته باشيم، اعلام شد که هيات مديره باشگاه همگي استعفا دادهاند. وقتي اين اتفاق افتاد خود به خود ارتباطم را قطع کردم، سپس با پيشنهاد راهآهن مواجه شدم و بعد از چند نشست به اين نتيجه رسيديم که ميتوانيم با هم کار کنيم.
* طرح نام ابراهيم زاده براي پرسپوليس را براي چه ميبينيد، آيا اين کار يک نوع خريد زمان بود تا يکسري اسمها را مطرح کنند و در پايان به گزينه پاياني يعني علي دايي برسند يا اين که واقعا پيشنهادشان جدي بود؟
– راجع به پيشنهاد پرسپوليس بايد رويانيان و مسئولانش صحبت کنند، اما آنها در هر جا که من را ميديدند ميگفتند که ميخواهند 100 درصد مربي پرسپوليس باشي. اما علت مطرح کردن اسم من بر عهده آنهاست، ضمن اين که طرفداران پرسپوليس انرژي مثبتي به من دادند. الان هم صحبتهايشان به من دلگرمي ميدهد. من در کل هميشه اتفاقاتي که ميافتد را از زاويه مثبت نگاه ميکنم و آن را براي خودم نگه مي دارم. حال اين که مي گوييد پرسپوليس ميخواست با مطرح کردن اسم من زمان بخرد تحليلي است که شما خبرنگاران به عنوان دانشجو مطرح ميکنيد، چون دانشجو تمام جوانب را ميبيند. شايد من هم اگر جاي شما بودم چنين فکري ميکردم.
* چرا با سپاهان به توافق نرسيديد؟
– دليلش اين است که کرانچار در اين تيم موفق بود و ميخواستند نگهش دارند. شايد هم با برنامه گرفتن از من خواستند بگويند که گزينه ديگري هم داريم.
* باشگاه راهآهن بعد از آمدن کادر مديريتي جديد تاکيد زيادي روي ثبات دارد. برنامه شما در اين تيم تنها به همين يک سال ختم ميشود.
– قرارداد همه مربيان يک ساله است. حتي آنهايي که سه ساله ميبندند شايد بعد از يک سال نخواهند بمانند. اعتقادم بر اين است که اگر يک مربي و باشگاه ميخواهند براي رسيدن به موفقيت پروسهاي را طي کنند نياز به زمان و هزينه دارند. راهآهن از نظر مديريت جديد سابقه يک ساله دارد، اما مشخص است که برنامه دارند. با اين حال اگر توافق خوبي براي کار کردن باشد من هم ميخواهم برنامه بلند مدتم را در اين باشگاه پياده کنم. اما اين که بخواهم چند سال در اين تيم بمانم الان گفتني نيست، ولي در کل اگر با ثبات کار کنيم خيلي بهتر است تا اين که هر سال جابجا شويم.
* شما از کسب سهميه آسيايي به عنوان يکي از اهدافتان در راهآهن نام برده بوديد. آيا تيمتان اين پتانسيل را دارد؟
– باشگاه از نظر سختافزاري در تلاش است تا مکان مناسبي را داشته باشد. از نظر نرمافزاري نيز نيروهاي زيادي وجود دارد، اما براي آسيايي شدن به موارد زيادي مثل تماشاگر ، استاديوم اختصاصي و … نياز است. اما ميتوانيم هدفگذاري کنيم. هدف هم آسيايي شدن است. امسال 16 تيم در مسابقات خواهند بود. يعني چهار بازي کمتر انجام خواهيم داد و 12 امتياز کسر ميشود. اين شرايط را سخت ميکند. بازيکناني که در 18 تيم بودند حالا در 16 تيم هستند. اما باشگاه ما يکسري اصول را رعايت کرد و پول ميلياردي نداد. ما با قاضي صحبت کرديم، اما او دوست داشت به استقلال برود و با حاتمي هم مذاکره داشتيم، ولي به فولاد رفت.
* ذوب آهن واقعا طرفدار داشت، اما شما در نفت و راهآهن از اين پوئن برخوردار نبوده و نيستيد. کارتان سخت نيست؟
– يکي از بخشهاي سخت و توامان راحت کار همين است. سختياش از اين بابت بوده که کسي نيست حمايتت کند و راحتياش اين است که فشاري در اطرافت نخواهد بود. به هر حال در يک استاديوم، 40 – 50 هزار تماشاگر هر کدامشان يک ديدگاه دارند. حتما خودتان هم طرفدار يک تيم هستيد. وقتي تيمتان اشتباه ميکند شما هم چيزهايي ميگوييد. شمايي که خبرنگاريد، اما اين کار را انجام ميدهيد. در راهآهن حتي خبرنگاران هم ما را کمتر تحويل خواهند گرفت.
* اما شما هر تيمي که بودهايد مورد استقبال خبرنگاران قرار گرفتيد.
– اگر چيزي گفتم به صورت کلي بود. اما خبرنگاران خيلي به من محبت دارند و کمک زيادي به من ميکنند. هميشه ارتباطاتمان با خبرنگاران معقول بود، چون اين ارتباط هميشه پايدار است. ارتباطاتهاي غير معمول يعني خواسته و انتظار غير عرف من از شما . اگر اين نباشد ميتوانيم هر جايي از هم انتقاد کنيم. يعني اگر خبرنگار مطلبي را مي نويسد من به خودم اجازه ميدهم به دليل ارتباطي که دارم از او سوال کنم. حال شايد از دستم گلهگيهم کنند.
* بازيکنان خوبي به تيمتان جذب کردهايد ، اما علي دايي هم چند بازيکن خوبش را از تيم راهآهن به پرسپوليس برد. از عملکرد راهآهن در فصل نقل و انتقالات راضي هستيد؟
– بازيکناني که از راهآهن بردند کفشگري و عاليشاه بود. واقعيت اين است که بازيهاي کفشگري را ديده بودم و دوست داشتم که امسال بماند، اما او به اتفاق عاليشاه به پرسپوليس رفت، اما بازيکناني که جذب کردهايم کمتر از آنها نيستند. بازيکن اميدي به نام بهرام برزايي آوردهايم، مجتبي شيري هم که سال قبل خوب بود مانده است. هر چند که بازيکنان شاخص جذب نکردهايم، اما اعتقاد دارم آنهايي که آمدهاند در کار تيمي به ما کمک خواهند کرد. من به دنبال تک ستارهها نيستم و به تيم ستاره اعتقاد دارم. بنابراين از نفراتي که اضافه شدهاند راضي هستم.
* به عنوان مربي ميخواهيد با بازيکن بزرگ کار کرده و حاشيههايش را تحمل کنيد يا اين که به دنبال کار با بازيکنان نه چندان مطرح و بدون حاشيه هستيد.
– دلم ميخواهد با همه نوع بازيکن کار کنم. چه بزرگ و چه ناآشنا، اما همه بايد تابع اصول کار و اهدافمان باشيم. فرقي هم نميکند بازيکن بزرگ باشد يا کوچک. من بازيکني را بزرگ ميبينم که اصول کار فني و حرفهاي را بداند. يعني تابع برنامهريزي باشگاه باشد. اگر اين انتخاب رخ ندهد براي هر کسي که باشد مشکل به وجود ميآيد.
* علي کريمي و مجتبي جباري با جنجال زياد از تيمهاي سرخابي جدا شدهاند. حاضر بوديد اين بازيکنان را در راهآهن داشته باشيد؟
– يکي از اولين پيشنهادهايي که به علي کريمي داده شد، از جانب من بود. من با او صحبت کردم و او را متعلق به پرسپوليس مي دانستم. به علي کريمي گفتم که اگر به پرسپوليس نرفتي حاضريم با ما باشي. اما خوشحال شدم که به تراکتورسازي پيوست. او در سياست کارياش جايي رفت که طرفداران زيادي دارد. من با علي کريمي در تيم ملي کار کردهام. او اگر در تيمي که نظم داشته باشد کار کند تابع خواهد بود، چون دو سال در باشگاهي حضور داشته است که نظم در اولويت بوده. او نزد فيليکس مگات کار کرده که او را در آلمان به عنوان "ديکتاتور" ميشناسند و اين اتفاق کوچکي نيست. درباره جباري هم بايد بگويم او هم مي توانست به ما کمک کند، اما من به جايگاه بازيکنان هم توجه ميکنم. چنين افرادي ميتوانند با بازي در تيمهاي ديگر تاثير مثبت زيادي براي تيم ملي داشته باشند. چرا که در ليگ قهرمانان آسيا آب ديدهتر ميشوند. من يک دفعه فکر نميکنم تا براي منافع خود کار کرده باشم. سال گذشته يعقوب کريمي و سوشا مکاني به تيم ملي رفتند و الان هم به همين شکل بازيکنانم را آماده ميکنم. شما ميتوانيد از فرشيد طالبي سوال کنيد. او دوست داشت به راهآهن بيايد. اما من زندگي و شرايط او را ميدانستم و اجازه نميدادم که امتيازهاي حضور در آسيا را از او بگيرم و پيش خودم بياورم. اعتقاد دارم که ميتوانستيم با بازيکنان بزرگ هم کار کنيم به شرطي که در کانال خود باشيم. هر اتفاقي که براي بازيکنان رخ داده به اين دليل است که قراردادشان با باشگاه بر هم خورده. اگر غير از اين است بگوييد.
* باشگاه راهآهن که يکي از باشگاههاي خصوصي ايران به حساب ميآيد، تاکنون سرمايهگذاري زيادي در فوتبال ايران انجام داده است، اما ما اتفاقاتي که براي باشگاهي مثل استيلآذين افتاد را به ياد داريم. فکر ميکنيد مالکان راهآهن بتوانند در فوتبال ايران که به گفته کارشناسان سرمايهگذاري در آن هيچ سودي ندارد، دوام بياورند؟
– ماندگار شدن مالکان راهآهن به شرايطي که برايشان پيش ميآيد بستگي دارد. آنها اعتقاد دارند که ميتوانند کار کنند، اما اين ما هستيم که با عملکرد درستمان بخش خصوصي را به سمت ورزش ميکشانيم. اگر ما بيپروا هزينه کنيم و تنها به فکر پول باشيم، بخش خصوصي زده ميشود، اما اگر تيمش موفق باشد، مايل به سرمايهگذاري خواهد بود. فولاد مبارکه سپاهان تيمي نيمه خصوصي محسوب ميشود، پس چرا به اين راحتي هزينه ميکند؟ چون هميشه موفق بوده است. چه بسا آن سالي که با ذوب آهن قهرمان شديم و همين باعث شد که سپاهان سهميه آسيايي را بگيرد، ممکن بود اين اتفاق نيفتد و ديگر هيچ کسي برايش هزينهاي نکند. اما سپاهان با رفتن به آسيا دوباره زنده شد و بعد از آن روي پاي خودشان ايستادند. ذوب آهن هم ميتوانست بعد از نايب قهرماني آسيا با يک برنامه اصولي همين راه را برود، اما نشد.
* شما جزو مربيان شاخص ليگ برتر هستيد. به نظرتان ليگ ايران در اين 12 سال روند رو به رشدي داشت؟
– خير! ما بعضي وقتها يکنواخت حرکت کردهايم و گاهي هم رو به پايين و گاهي هم رو به بالا بوديم. شما مليپوشان را نگاه کنيد. تغيير زيادي نکردهاند و نتوانستهايم بازيکن جديدي را به تيم ملي معرفي کنيم. دوباره همان نفرات قديمي هستند و تنها انصاري فرد اضافه شده است. اگر مليپوش جديدي اضافه ميشد ميتوانستيم بگويم کيفيت ليگ بالاست. ما حتي از اشکان دژاگه و رضا قوچان نژاد براي تيم ملي استفاده کرديم. همه هم در اين موضوع مقصرند. حتي خبرنگاران هم مقصر هستند. نحوه برخورد شما با اتفاقات خيلي مهم است. بعضي وقتها با خبرنگاران حرفهايي ميزنم که آنها ناراحت ميشوند. مي گويم که شما از من سوال فني بپرسيد، اما ميگويند فلان جا چه کسي آب خورده چه کسي نخورده؟ ايراد از خودمان است. چون ممکن است خبرگزاريها و روزنامهها براي مطرح شدنشان به دنبال مسائل حاشيهاي باشند، پس همه ما با هم مقصريم. من مربي ممکن است مطالعهام کم باشد يا فلان بازيکن خودش را کامل در اختيار باشگاه قرار ندهد يا باشگاه برنامه درستي نداشته باشد. شما برنامهريزي فدراسيون را نگاه کنيد. چند روز پيش صحبتي از کارلوس کيروش شنيدم که ميخواهد ليگ را براي جام جهاني تعطيل کند. زماني که تيم ملي به جام جهاني 98 فرانسه رفت، ليگ تعطيل شد. تنها سالي بود که ما آبرومند ظاهر شديم. شما نميدانيد بازيات چند روز در ميان است يا اين که ليگ دو هفته تعطيل است يا سه هفته، به هر حال اينها همه تاثيرگذارند.
* فوتبال ايران جدا از معرفي نکردن بازيکن، مربي جديدي هم در سطح بالا معرفي نکرده است و تنها چند نفر در تيمها به صورت چرخشي مربيگري ميکنند.
– علت اين اتفاق عدم اعتماد مديريت به مربيان جديد است. چرا مديران اعتماد نميکنند، چون نتيجهگرا هستند. آلومينيوم هرمزگان و گهر مربيشان را عوض کردند، اما آيا در ليگ ماندند؟ پيکان و نفت آبادان هم همين طور. اصلا شرايط تيميشان طوري بود که بايد سقوط ميکردند. نفت تهران در سال اولي که حسين فرکي، سرمربياش بود تا روز آخر کانديداي سقوط بود، اما او را تا ثانيههاي آخر نگه داشتند چون وقتي مربي عوض ميشود کل تفکرات تغيير پيدا ميکند.
* کيروش مي دانست اين بيثباتي در فوتبال ايران وجود دارد، اما آمد و نتيجه گرفت. اما ريسک نکرد و با همان ترکيب قبل پيش رفت.
– به نظرم کيروش به اين دليل نبود که ريسک نکرد. فکر کنم موجودي فوتبال ما همين بود. البته در اواخر کارش دست به ريسک زد و عقيلي و رحمتي را کنار گذاشت. اين کار را در بدترين شرايط هم انجام داد. اما کيفيت داشتههاي ما همين بود. ممکن است يک بازيکن در باشگاهش خيلي خوب باشد، اما در تيم ملي نتواند خودش را نشان دهد. ما يک دروازهبان به اسم حامد فلاح زاده در راهآهن داريم که پارسال در نفت يکي از بهترين دروازهبانهاي ايران بود، اما ممکن است هنوز شخصيت مليپوش شدن را نداشته باشد. يکي از مشکلاتي که باعث شد کارلوس کيروش ريسک نکند اين است که تيم اميدي نداشتيم تا از آن استفاده کند. آيا ما تيم دومي داريم؟ ايران قرار است در دي ماه در بازيهاي مقدماتي المپيک شرکت کند، اما نبايد از الان آماده شود؟ ما قبل از اين که در مقدماتي جام جهاني با قطر بازي کنيم ديدار تدارکاتي با عمان انجام داديم و سه بر يک باختيم. در اين بازي بازيکنان جوانتر حضور داشتند. پس به اين نتيجه مي رسيم که آن بازيکنان در حد تيم ملي آماده نشدهاند. بازيکنان فرانسه، قبل از اين که قهرمان جام جهاني 98 شود با هم در جام جهاني جوانان قهرمان شده بودند. اما همين تيم در جام جهاني 2002 در مرحله مقدماتي حذف شد، چون نسلش رفته بود و جايگزيني نداشت. اين در حالي است که آلمان هميشه نسل دارد. عربستان را ببينيد که به چه روزي افتاده است. ما نيز بعد از جام جهانيهاي 98 و 2006 نتوانستيم نسلي را جايگزين کنيم، چون اينها زمانبر است و صبر ميخواهد. به اعتقادم فوتبال ايران صبر ندارد. شما ببينيد تعداد روزنامههاي ورزشي در آلمان چند تاست. خيلي کم است. اما آن را با ايران مقايسه کنيد. هر کدام از روزنامهها کار خودشان را ميکنند و اگر به حرفشان هم گوش ندهيد ناراحت ميشوند. من که ديگر روزنامه نميخوانم و فقط خبرگزاريها را چک ميکنم، چون ميدانم روزنامه هم از خبرگزاري کپي ميکنند.
* به نظر شما دليل ريسک نکردن مربيان ايراني و اين که به جوانگرايي دست نميزنند چيست؟
– امسال حاج صفي 23 سالش است، آن سالي که من در تيم ملي بودم دعوتش کردم، ولي همان زمان دو روزنامه عليهمان نوشتند و بر سر سرمربي زدند. در حالي که قرار نبود آن سال سرمربي باشم. ما اسامي که داده بوديم الان در تيم ملي بازي ميکنند. خسرو حيدري آن موقع چند سالش بود؟ من بازياش دادم.
* اما در گذشته به عنوان مثال مرحوم دهداري يک نسل را تغيير ميداد
– ياد دهداري بخير! من با او در امجديه در اين باره خيلي حرف زدم. آن موقع مربي سازمان گوشت در اصفهان بودم. دهداري گفت" دليل تغيير نسل بيشتر فرهنگي بود" همين امسال وقتي يعقوب کريمي يا انصاري فرد را بازي ميدهند، يعني جوانگرايي ميکنند ، اما بايد از آنها حمايت کرد. طوري که بگوييم در جام ملتهاي آسيا مقام نميخواهيم تا در جام جهاني بعدي آماده شويم. من به عنوان مربي نميتوانم اين کار را انجام دهم و اين فدراسيون است که بايد استراتژياش را تغيير دهد. نوشتههايي که قبل از رفتن تيم ملي به جام جهاني درباره کفاشيان و کيروش بود را نگاه کنيد. مطالبي که بعد از صعود به جام جهاني از اين دو نوشته شد را هم ببينيد. همان طور که گفتم فوتبال به صبر نياز دارد، اما فوتبال ايران صبر، حوصله و اعتماد را ندارد. يادم است وقتي در ذوب آهن به من گفتند چرا سرمربي نمي شوي؟ گفتم بعد از بازنشستگيام از آموزش و پرورش اين کار را انجام ميدهم تا تمام وقتم را روي فوتبال بگذارم. بعد از آن آقاي آذري در ذوبآهن به من اعتماد کرد. خدا هم خواست و نتيجه خوبي گرفتيم. اين اعتماد را تشکيل ميدهد. شما بايد پشت سرت حمايت قوي را ببيني. آن موقع است که مي تواني ريسک کني. پيام صادقيان ، بازيکن زير 23 سال بوده و متولد 71 است. پنج سال از قهرماني ذوب آهن در جام حذفي گذشته است. پيام در آن زمان 16 سالش بود. او توپ لو ميداد، اما من بازياش ميدادم. خيلي از بازيکنان ديگر هم به همين شکل بودهاند. اما استقلال فصل قبل که قهرمان شد چند بازيکن جوان داشت؟ ولي با اين حال قهرمان شد. پس کيفيت همينها هستند. هنوز هم جنگندگي که سياوش اکبرپور دارد در بازيکنان جوان ديده نميشود. اميرحسين صادقي براي تيم ملي بازي کرد. بيگ زاده هم همين طور. پژمان منتظري بالاي 30 سال دارد. اينها يعني چه؟
* آخرين سالي که در ذوب آهن بوديد با مديريت باشگاه به مشکل خورديد. ماجرا از چه قرار بود؟
سال آخري که در ذوب آهن بودم مديريت خيلي ما را اذيت کرد. من اختلافي با ابراهيمي نداشتم بلکه تفکراتمان به هم نزديک نبود. مي دانيد که او از قهرمانان واليبال نشسته است. تنها اختلافمان اين بود که ايشان فوتبال را هم واليبال نشسته ميديد. شما نميتواني فوتبال را واليبال نشسته ببيني. با اين حال او الان فهميده که بودن فوتبال مي تواند به اداره بقيه تيمها هم کمک کند. بسکتبال ذوب آهن ديگر چرا نيست؟ ممکن است دليلش را بگوييد؟ هندبالش سوم آسيا شد اما منحلش کردند.
* شايد مشکل بودجهاي باعث انحلال اين تيمها شد.
مگر مديران قبلي مشکل مالي نداشتند؟ چرا آنها صورتشان را با سيلي سرخ نگه داشتند اما ابراهيمي نتوانست؟ اتفاقا پارسال بيشترين پول را به باشگاه دادند.ابراهيمي الان به اين نتيجه رسيد که ثبات ذوب آهن به فوتبالش است. ذوب آهن بسکتبال، هندبال، واليبال بانوان، شمشيربازي، تنيس روي ميز، دووميداني داشته است. اما اگر فوتبالش در رده آخر هم باشد باز هم بيشتر در ديد است تا اينکه بسکتبالش قهرمان شود. ولي ميخواهم بگويم همه اينها را هم از بين بردند اما آمدن آقاي صدر محمدي که رئيس کارخانه است در باشگاه تاثير گذاشت. ابراهميمي در مصاحبهاي از بسته بودن دستش گفته اما هنر مديريت اين است که در اين شرايط سخت کاري کند. به ياد دارم به اتفاق ابراهيمي به برنامه نود رفتيم. فيلمش هم موجود است. يکي از صحبتهايي که در آن برنامه مطرح شد اين بود که چه چيزهايي در تاريخ ميماند؟ جواب ابراهيمي اين بود:"کسي که 33 پل را ميسازد و کسي که آن را ويران مي کند." اين جملهاي است که از ابراهيمي در آن برنامه در تاريخ ماند. البته او آدم بسيار خوب و متديني است و برنامه دارد اما ممکن است دو نفر نتوانند با هم کار کنند.
* بعد از نايب قهرماني در آسيا پيشنهادي از باشگاههاي خارجي دريافت کرديد؟
صحبتهايي انجام شد اما مذاکره مستقيم نبود. الان مهم اين است که مربي در چه کشوري کار ميکند. البته کشورهاي عربي هم ايرانيها را نميبرند و دليلش هم بيشتر سياسي است. بحث فارس و عرب در اين زمينه تاثير منفي دارد. کشورهاي آسياي شرقي هم دنبالم بودند اما پيشنهادشان جالب نبود.
* چرا مربيان ايراني به دنبال افزايش دانش خود نبوده و به همان کلاسي که 20 سال پيش شرکت کردهاند بسنده ميکنند؟
آيا شنيدهايد که الکس فرگوسن يا مورينيو در 10 سال اخير کلاس مربيگري رفته باشند. اولا کلاس، بر عهده مربي نيست و فدراسيون بايد آن را تشکيل دهد. فرگوسن هم کلاس نميرود اما از هر بازي چيزي ياد ميگيرد. امروز بيشترين بحثي که در مربيگري وجود دارد رواني است.
* قانون سقف قراردادها به اعتقاد بسياري باعث افزايش مبلغ قراردادها شد. اما با برداشتن اين قانون، قانون ديگري به نام سقف بودجه را جايگزين کردند. به اعتقاد شما اين قانون ميتواند جلوي رقمهاي نجومي فوتباليستها را بگيرد؟
يک سوال دارم. آيا شما در ايسنا بيمهايد؟
* تعدادي از خبرنگاران بيمهاند و تعدادي هم حقالتحرير.
پس ممکن است حقوق کسي که بيمه است از حقالتحرير بيشتر باشد اما هيچ کدام از فوتباليستها بيمه نيستند و اگر بخواهند به پزشک بروند بايد آزاد حساب کنند. پول بازنشستگي هم ندارند. در اين ميان بيشترين دوراني که يک فوتباليست ميتواند کار کند 10 سال است. در اين 10 سال بايد براي يک زندگي متوسط 50 – 60 ساله تلاش کند اما مني که معلم هستم ميدانم که ماه به ماه حقوق بازنشستگي دارم. حال مگر چند بازيکن بالاي 500 ميليون ميگيرند؟ اينها هم بين چند باشگاه تقسيم شدهاند و تعدادشان محدود است. بازيکني مثل سيد مهدي رحمتي تمام بازيهاي ليگ را حضور داشته و براي تيم ملي هم بازي کرده است. خيلي از بازيکنان هم ميلياردي مذاکره ميکنند اما آخرش به 500 – 600 ميليون راضي ميشوند. بنابراين اينها حرفهاي اوليه است.
* همين رحمتي که مثال زديد ميتواند با پول کمتر لژيونر شود اما به پيشرفت خودش کمک زيادي خواهد کرد.
اگر رحمتي لژيونر هم شود پول خوبي به او ميدهند و حداقل يک ميليون دلار خواهد گرفت. اما ممکن است او ايران را دوست داشته باشد. بازيکنان تاپ شايد در ايران کمتر پول ميگيرند اما به ريال است.
* تيم ملي هم با کلي حيله و مکر و نيرنگ به جام جهاني رفت!
حيله و مکر را نميدانم. اين برايم سوال است.
* عليرضا منصوريان به گفته خودش بدون اجازه از تمرين کره جنوبي فيلم گرفت.
ويزاي منصوريان را کره صادر کرده و مطمئن باشيد براي رفتن به تمرين هم از ديوار بالا نرفته است.
* اتفاقا او از روي ديوار فيلم گرفت!
اينها را نميدانم چون خودم به کره رفتهام و ميدانم که ورود و خروج به ورزشگاهها به دوربين مجهز است و اين طور نيست که از بالاي ديوار بتوانيد فيلم بگيريد. اما همه اينها هم يک راه حل است. اما آيا با قطر هم همين کار را کردند. چه فرقي بين شيوه بازي ما با قطر و کره بود. به اعتقادم هيچ فرقي نداشت. ايران در کره جنوبي بسته بازي کرد تا گل نخورد. عين همين را در قطر را انجام داد. اما يونان نيز با ضربه ايستگاهي قهرمان اروپا شد. به هر حال شد. الان نحوه برخورد با بارسلونا را همه فهميدهاند. يک سري از تيمها شيوه خودشان را دارند و مقابل حريف هم شيوه ديگري ارائه ميکنند. رئال مادريد و بايرن مونيخ وقتي با بارسلونا بازي ميکنند هم با رفتار خودشان به مقابله با اين تيم ميپردازند و هم برنامه خودشان را پياده ميکنند.
* طرفدار بارسلونا هستيد يا رئال مادريد؟
من طرفدار همه شيوهها هستم. ميگفتند ذوب آهن بارسلوناي کوچک آسياست. با اين حال نميتوانم فوتبال بايرن و رئال را نبينم.
* اگر به جام جهاني نميرفتيم، فوتبال ايران ميمرد؟
نميمرد؛ عقب ميافتاد. الان هم اگر برنامهريزي درستي نکنيم ممکن است عقب بيفتيم. ولي الان رو به جلو هستيم. ميدانيد که وارد شدن به جام جهاني چقدر براي ايران درآمدزايي دارد. شنيدهام ميگويند هر باشگاهي که در جام جهاني بازيکن داشته باشد، مبلغي را به آن باشگاه ميدهند. اگر اين طور باشد، باشگاهها هم بهرهمند خواهند شد.
* سهم خودتان را به عنوان مربي باشگاهي از صعود ايران به جام جهاني چقدر ميدانيد؟
نميتوانم اندازه بگذارم اما مربيان باشگاهها سعي کردند بازيکنان را آماده نگه دارند. فاصله بين سه بازي آخر تيم ملي کم بود اما بازيکنان با توجه به کارشان در باشگاهها آماده بودند.
* با کيروش ارتباط داريد؟
ارتباطم با او زياد است.
کيروش با همه مربيان مشورت ميکند. ساده بگويم وقتي او تعدادي از بازيکنان من را دعوت ميکند يعني به من اعتقاد دارد.
* بزرگترين شاخصهاي که در او ديديد چه بود؟
صبور بودنش.
* بزرگترين شاخصه خودتان؟
اينکه مربي و معلم هستم (با خنده). اما من که نبايد شاخصه خودم را بگويم، شما نظر دهيد.
* بزرگترين آرزويتان در دنياي فوتبال چيست؟
اينکه به بهترين جايگاه در اين عرصه برسم. اگر به پايين فکر کنم بالا نميرسم. فوتبال سقف ندارد و من نميتوانم براي آرزوهايم سقف بگذارم.
* پديده فصل قبل ليگ برتر از نظر شما چه کسي بود؟
عليرضا جهانبخش از داماش.
* منصور ابراهيمزاده به عنوان مربي سابق تيم ملي چه پيشنهادي را براي آماده شدن ايران جهت حضور در جام جهاني ميدهد؟
اگر ميخواهيم در جام جهاني نتيجه بگيريم بايد بازيهاي تدارکاتي خوبي داشته باشيم و از فيفا دي نهايت استفاده را ببريم.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Saturday, 18 May , 2024