اصل فاجعه اما، جايي است كه ساختار بيمارگونه فوتبال ايران به يكي مثل فرهاد مجيدي اجازه ميدهد خواب «اسطوره» شدن ببيند؛ هم او كه فصل گذشته قهرماني را از تيمش دريغ كرد و امسال به بهانه عدمدريافت بازوبندي از استقلال فاصله گرفت كه روزي آن را از سر تفريح و سرگرمي، روي دست اسماعيل شريفات بسته بود!
یادداشت رسول بهروش؛ 1- حادثه بزرگ تعطيلات نيمفصل در ايران، بازگشت فرهاد مجيدي به استقلال بود. ستاره 37 ساله آبيپوشان كه چندي پيش گل تقويم را چيده بود تا در هفتمين روز از هفتمين ماه خورشيدي پيراهن شماره هفتش را از تن به در كند، حالا بعد از دو ماه و نيم جهانگردي به تيم سابقش برميگردد. دوشنبه شب اين «فراموشي» بود كه در خيابان لارستان فرمانفرمايي ميكرد. آدمهاي نسيانگر در ميان تقلاي خبرنگاران و عكاسان همديگر را در آغوش كشيده بودند و سعي ميكردند از ياد ببرند چه كردهاند و چه گفتهاند. شواليه، شاهماهي را ميبوسيد و كاري به اين نداشت كه چندي پيش در موردش گفته بود: «مجيدي درهاي استقلال را به روي خودش بست»، چنانچه فرهاد هم تلاش ميكرد آن بخش از حافظهاش را كه مربوط به ترك نابههنگام استقلال و مصاحبههاي شديداللحنش عليه مسوولان اين باشگاه ميشد از دسترس خارج كند. در فوتبال ما انگار واژهها بيحيثيت شدهاند. وقتي محمد رويانيان يك ماه بعد از شومن و بيكاره ناميدن ستارهاش به AFC نامه ميزند كه چرا تقلب كرديد و جايزه مرد سال را به كريمي شايسته ما نداديد يا وقتي آقايان آتش به جان ميليونها تومان اسكناس ميزنند تا جشن آشتي ترتيب بدهند و دو هفته بعد عليه هم بيانيه صادر كنند، چرا مثلث مجيدي، قلعهنويي و فتحا…زاده نبايد به سهولت ماجراهاي اين چند ماه اخير را از ياد ببرند؟ روزي كه مصلحتگرايي و منفعتطلبي به سلولهاي خاكستري مرخصي ميدهند، فرهاد مجيدي هم به دامان امير قلعهنويي باز ميگردد و از لطف و مرحمت او تشكر ميكند!
2- «لطفا در مورد گذشته چيزي نپرسيد»؛ فرهاد مجيدي بعد از امضاي قرارداد تازهاش با استقلال ضمن طرح چنين درخواستي از خبرنگاران، حاضر به روشنگري پيرامون مواضع پيشين خودش نشد. او دوباره از زير بار پاسخگويي شانه خالي ميكند؛ درست مثل هنگامي كه تيمش را در نيمه راه قهرماني رها كرد و رفت، يا زماني كه پردهبرداري از تصوير فلان شيخ تازي را سورپرايز شادي بعد از گلش كرد و در مورد «ايران» آن كلمات آزاردهنده را مورد استفاده قرار داد. اصولا چيز مزاحمي است اين «گذشته»؛ اجازه نميدهد آدم هر چه دلش ميخواهد در سطح رسانهها عليه مربي تيمش به زبان بياورد و بعد خيليزود به آغوش او برگردد! گذشته را كه ناديده بگيريم، خيلي از سوالات هم ديگر پيش نميآيند؛ پرسشهايي از قبيل اينكه با اين قرارداد جديد، تكليف دختربچهاي كه براي پدرش دلتنگي ميكرد چه خواهد شد؟ آيا ممكن است تيام به همين سرعت فارسي ياد گرفته باشد؟ اصول مكتب حجازي چگونه اجازه كار با افرادي را خواهد داد كه «ارزشهاي اخلاقي را زير پا ميگذارند»؟ تكليف آنهايي كه جانواريو و خسرو حيدري را به زور از استقلال بردند و بعد از گلزني به اين تيم مشتهايشان را گره كردند چه خواهد شد؟ سرنوشت آن خداحافظيهاي دراماتيك از استقلال و تيم ملي چه ميشود و چگونه شاگرد و مربي خواهند توانست دوباره به چشم هم نگاه كنند، وقتي تا همين چند هفته قبل سلامت نفس و اخلاق يا عرق و تعصب يكديگر را در دادگاه كلمات زير سوال ميبردند؟
3- فرهاد مجيدي و باشگاه استقلال مختارند حافظه كوتاهمدتشان را از بين ببرند و يك همكاري دوباره را در پيش بگيرند. تا اينجاي كار موضوع فقط به اين آدمها و ميزان احترامي كه براي باورها و مواضع خودشان قائلاند مربوط ميشود. اصل فاجعه اما، جايي است كه ساختار بيمارگونه فوتبال ايران به يكي مثل فرهاد مجيدي اجازه ميدهد خواب «اسطوره» شدن ببيند؛ هم او كه فصل گذشته قهرماني را از تيمش دريغ كرد و امسال به بهانه عدمدريافت بازوبندي از استقلال فاصله گرفت كه روزي آن را از سر تفريح و سرگرمي، روي دست اسماعيل شريفات بسته بود! اين لحظه جان سپردن يك فوتبال است كه اسطوره وفادارياش، هر وقت دلش خواست برود، هر چه دوست داشت بگويد، با هر مفهوم مقدسي بازي كند و بعد هر زمان كه صلاح ديد برگردد. مجيدي بعداز يك حضور ناموفق در الغرافه قطر، در حالي با يك دستمزد گزاف به استقلال برميگردد كه گفته ميشد باشگاه درصدد فراهم كردن مقدمات خداحافظي اوست، اما حالا قرارداد «يك سال و نيمه» اين بازيكن پيام ديگري را در خودش نهفته دارد. شماره هفت گشت و گذارش را به طور مفصل انجام داد، كارهاي كلاس مربيگرياش را كرد، در تمرينات الوصل حاضر شد و دست آخر با گرفتن تمام امتيازات ممكن دوباره به استقلال برگشت؛ پوئنهايي به بزرگي بازوبند مورد مجادله و حتي اجازه مرخصي هنگام برگزاري كلاسها! فرهاد امروز شهد شيرين اين معامله سراسر سود را ميچشد و فرداي بعد از بازنشستگي فصل جديدي از ادعاها و سهمخواهيهايش را در قبال استقلال از سر ميگيرد. به هر حال او اسطوره متعصب(!) اين تيم بوده و لابد دو سال ديگر حق دارد سرمربي آبيها هم باشد؛ بيآنكه سهممان باشد براي يك كرور سوال جاخوش كرده در مغزمان، يك جواب نصفه و نيمه پيدا كنيم.
4- شماره هفت آبيها در آستانه بازگشت به اين باشگاه در توضيح اين تصميمش گفت: «حتي اگر برگشتنم فقط يك هوادار را خوشحال ميكند، اين كار را انجام ميدهم.» كاش اما فرهاد موقع آن وداع مبهم هم به اين نكته فكر ميكرد كه شايد رفيق نيمه راه بودنش بخشي از همين هواداران را آزرده خاطر كند. چيزي كه او طي تمام اين ماههاي خودخواهي و عافيتطلبياش نديد، اندوه همين هواداراني بود كه امروز براي توجيه رفتارهايش از آنها استفاده ابزاري ميكند؛ همانها كه چند هفته پيش قلب يكي از عاشقترينهايشان همزمان با نیوكمپگردي فرهاد، روي سكوهاي محقر عضدي از پا افتاد و هرگز به زندگي بازنگشت.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Thursday, 12 December , 2024