پرسپولیس نیوز :  این بازیکن قدیمی پرسپولیس که نام خانوادگی‌اش تنها یک عدد با شش‌تایی شدن فاصله دارد، یکی از شاهدان عینی بازی شش‌تایی‌های معروف است! 

با نقل از ایسنا؛ با محمد پنجعلی از فوتبال ایرانی حرف زدیم و این که چرا دیگر ان حال و هوای گذشته را ندارد. او هم برای ما خاطره‌ای تعریف کرد که سالهاست "مو به تنش راست کرده است!"

محمد پنجعلی که یکی از منتقدین حال حاضر فوتبال ایران است می‌گوید که فوتبالیست ایرانی را نباید به حال خود رها کرد چون جنبه‌اش را ندارد و خود را نابود می‌کند. پنجعلی البته برای اثبات ادعایش مثال هم می‌آورد. او معتقد است که فوتبالیست ایرانی هیچ تعریفی از حرفه‌ای‌گری با خود ندارد.

 در بین تمام پیشکسوتان فوتبال ایران، محمد پنجعلی بیشترین زمان حضور در تیم ملی فوتبال را دارد. 15 سال، طول زمانی است که مدافع آخر توانمند فوتبال ایران، پیراهن مقدس تیم ملی را بر تن کرده است. او همچنین سابقه حضور 18 ساله در پرسپولیس را در کارنامه‌اش دارد. در آستانه نوروز 1392 ساعتی را میزبان کاپیتان با سابقه تیم ملی بودیم تا با او درباره فوتبال ایران و خاطراتش صحبت کنیم.

حاصل گفت‌وگوی ایسنا را با کاپیتان محمد پنجعلی در ادامه می خوانید.

* اجازه بدهید از گذشته شروع کنیم. چطور شد که محمد پنجعلی وارد فوتبال شد؟

زمان ما ارزان‌ترین ورزش فوتبال بود. البته فوتبال استعداد هم می‌خواهد و اکتسابی نیست. هر کسی یک استعدادی دارد. آن موقع با یک توپ پلاستیکی بازی می‌کردیم و هر شب تا 1 نیمه شب در کوچه و خیابان بودیم. البته علاقه هم خیلی شرط است. کم کم پایمان به زمین خاکی‌های منطقه باز شد. ناصر ابراهیمی که در آن زمان مربی برق تهران بود مرا دید و قرار گذاشت که بروم اداره برق و تمرین کنم. من فقط نیم ساعت تمرین کرده بودم که ناصر خان گفت "تو می‌توانی بازیکن بزرگی شوی اما باید تلاش بیشتری کنی".

* این ماجرا مربوط به چه سالی‌ است؟

فکر کنم سال 54 بود. آن وقت خیلی جوان بودم. شاید 13 یا 14 سال بیشتر نداشتم و دو سال بود که فوتبال را شروع کرده بودم.

* آن زمان پرسپولیسی بودید یا استقلالی؟

راستش … (کمی فکر می‌کند)

* انگار شک دارید!

(با خنده) راستش آن زمان طرفدار پرویز قلیچ‌خانی بودم و او به هر تیمی که می‌رفت، طرفدار آن تیم می‌شدم. تا این که دست آخر به پرسپولیس رفت و همان جا از فوتبال خداحافظی کرد و من پرسپولیسی ماندم!

* پس می‌توان گفت که پرسپولیسی‌ها برای داشتن مدافع و کاپیتان توانمند خود به نوعی مدیون پرویز قلیچ‌خانی هستند!

بله! من پرویز را دوست داشتم. الگویم هم او بود. حتی آن زمان می‌گفتند که استیل بازی‌ام مانند اوست. وقتی کسی را الگوی خود بگیرید، رفتارش ناخودآگاه در شما اثر می‌گذارد. آن روزها هر کس بازی مرا در تلویزیون می‌دید، می‌گفت که یاد پرویز می‌افتد. از نظر بدنی هم شبیه هم بودیم. من هم مانند پرویز بدن پری داشتم.

* اگر قلیچ‌خانی به جای پرسپولیس به استقلال می‌رفت، شما هم استقلالی می‌شدید؟

فکر نمی‌کنم. پرویز هیچ وقت به استقلال می‌رفت.

* چطور شد که به پرسپولیس آمدید؟

من به همراه نوجوانان و جوانان برق، قهرمان تهران شدم. سپس برای تیم منتخب تهران انتخاب شدم و با آن تیم قهرمان ایران شدم. فرانک اوفارل، در آن زمان مربی تیم ملی بود و مرا برای جوانان و امید انتخاب کرد. سال 52 بود که فوتبالم را شروع کردم.

* همان سالی که بازی شش‌تایی معروف برگزار شد؟

بله همان سال بود. خود من در آن بازی در ورزشگاه بودم.

* ولی استقلالی‌ها می‌گویند که آن بازی یک افسانه است!

افسانه چیست؟ کدام افسانه؟ من همه صحنه‌های آن بازی را یادم است. درست است که فیلم آن بازی نیست اما عکس و اخبار روزنامه‌اش که هست.

* چه زمانی به بزرگسالان پرسپولیس رسیدید؟

ابتدا به ابومسلم رفتم و 2 سال آن جا بودم. وقتی در برق تهران بازی می‌کردم، پرسپولیس، استقلال و شاهین مرا می‌خواستند. من از برق تهران به تیم ملی رسیده بودم در حالی که آن زمان معمولا بازیکنان از استقلال و پرسپولیس به تیم ملی دعوت می‌شدند. ناصر خان (ابراهیمی) به من گفت که "الان نرو پرسپولیس! اگر بروی حیف می‌شوی چون به تو بازی نمی‌رسد." به من گقت که اول به تیمی بروم تا جا بیفتم و وقتی به پرسپولیس می‌آیم جایگاهم در زمین تثبیت شده باشد. بنابراین رفتم به ابومسلم که تجربه کسب کنم و جا بیفتم. بعد از آن 18 سال در پرسپولیس بازی کردم و فقط دو سال به قطر رفتم.

* چندی پیش ابراهیم صادقی کاپیتان با سابقه سایپا مهمان ما در ایسنا بود. دلیل دعوتش هم این بود که در روزگاری که قرارداد بازیکنان، حتی با تیم‌های مطرح، شش ماهه و یک ساله است، این بازیکن 13 سال در سایپا بازی کرده است. سوال این است که چرا در زمان شما قراردادها طولانی‌تر بود و بازیکنان به راحتی تیم‌های خود را تغییر نمی‌دادند.

واقعیت این است که در زمان ما بازیکنان، بیشتر به دنبال بازی کردن بودند. اکنون آن عرق، دیگر نیست. آن زمان تیم‌های دیگر هم ما را می‌خواستند و پیشنهادهای کلانی می‌دادند. من در طول دوران بازی‌ام تنها یک 50 هزار تومان و یک 30 هزار تومان پول گرفتم! بازیکنان در گذشته ترجیح می‌دادند به تیمی بروند که طرفداران زیادی داشته باشد. طبیعی است که از این مساله هم لذت می‌بردند. درست است که با این کار از نظر مادی ضرر می‌کردند اما طرفداران، موهبت الهی هستند. محبت آن‌ها با هیچ چیز قابل جایگزینی نیست.

* گفتید که آن زمان برای بازیکنان، داشتن تماشاگر بیشتر اولویت داشت اما حالا چرا بازیکنان به این مساله توجه نمی‌کنند و بیشتر به دنبال پول هستند؟

مساله این است که این روزها استقلال و پرسپولیس از همه بیشتر پول می‌دهند! پرسپولیس و استقلال طرفداران زیادی داشتند و همه دوست داشتند که آن‌جا باشند. اکثر اخبار روزنامه‌ها هم معطوف به آنها بود. حالا زمانه عوض شده است. البته در سطح دنیا هنوز هم عرق به تیم هست. مثلا مسی سالها در یک تیم می‌ماند در حالی که پیشنهاد‌های بهتری هم به او می‌دهند. بازیکن با مردم و تیمش خو گرفته است.

* زمان شما بازیکنی هم بود که مثلا چون در ترکیب ثابت تیم ملی نبوده، از تیم ملی قهر کند؟ مانند کاری که هادی عقیلی کرد.

پیش می‌آمد که کسی از تیم ملی قهر کند اما نه برای این که فیکس باشد. گاهی اوقات، بازیکن با مربی اختلاف سلیقه پیدا می‌کرد یا مشکلات فکری برایش پیش می‌آمد. به هر حال در هر تیم فقط 11 نفر بازی می‌کنند. اگر این طور باشد که همه باید قهر کنند! نمی‌شود این طور رفتار کرد. البته بعید می‌دانم هادی به این خاطر رفته باشد. او در جوانان پرسپولیس شاگرد خودم بود. فکر می‌کنم بحث اختلاف سلیقه مربیان است. مثلا اگر کی‌روش عوض شود، نفر بعدی برخی بازیکنان را دعوت نمی‌کند. به هر حال امیدوارم این‌طور نباشد که عقیلی برای اعتراض به نبودن در ترکیب قهر کرده باشد.

* گفتید که در زمان شما فوتبال، ارزان بود. اکنون اما در کوچه و خیابان هم کمتر کودکی را می‌بینیم که فوتبال بازی کند. همان بچه‌ها بازی‌های لیگ را نگاه می‌کنند و عشق فوتبال هستند اما خودشان بازی نمی‌کنند. چرا این طور شد؟

شاید دلیل این مساله مشکلات جامعه باشد یا می‌تواند نتایج ضعیف فوتبال باعث این اتفاق شده باشد. کسب نتایج ضعیف ملی و باشگاهی انگیزه را از بچه‌ها گرفته است. از طرف دیگر همین بازی نکردن بچه‌ها در خیابان باعث ضعف فوتبال شده است. همه نمی‌توانند به مدرسه فوتبال بروند. مدرسه استاندارد هم نداریم! بازیکن در مدرسه فوتبال باید دائم زیر نظر باشد. همان جا درس بخواند و همان جا بازی کند. در همه دنیا به همین شکل عمل می‌شود. مدارس این جا بیشتر مواقع سر مردم کلاه می گذارند!

* دلیلش چیست؟

فوتبال دست دولت است و بخش خصوصی در آن دخالتی ندارد. به همین خاطر فوتبالی ها کنارند و برخی که در فوتبال هستند فقط دنبال منافع خودشان هستند. باید پرسید چرا امثال محمد پنجعلی‌ها در خانه نشسته‌اند. مردم می‌پرسند چرا؟ آیا قدیمی‌های فوتبال ایران بی‌سوادند؟ امثال مهدی ابطحی، مجید نامجومطلق، جواد زرینچه یا شاهرخ بیانی و مانند آنها همه جور سواد هم دارند اما در خانه نشسته‌اند. خود من 18 سال کاپیتان پرسپولیس بودم و 15 سال پیراهن تیم ملی را پوشیدم که بیشترین زمان در طول تاریخ فوتبال ایران است.

* یعنی تاکنون هیچ تیمی برای هدایتش از شما دعوت نکرده و شما هیچ پیشنهادی نداشته‌اید؟

اصلا. چون چرخه مربیان، یک حلقه است. شما می بینید که 30 سال است این حلقه تکرار می‌شود. کافی است یک مربی با فدراسیون ارتباط داشته باشد و جلوی اتاق مسئولان بنشیند تا تیم بگیرد. اگر خواستید اسمشان را هم می‌آورم. من که نمی‌توانم بروم چون برایم قشنگ نیست. مربی‌ای داریم که به قول آقایان منشوری است. اگر هست چرا به او تیم می‌دهند؟ پس دروغ می گویند که منشوری است. اگر هم منشوری نیستند پس چرا با آبرویشان بازی می‌کنند؟

* یک مربی منشوری مجبور می‌شود که در لیگ یک مربی‌گری کند. آیا قوانین اخلاقی در لیگ‌های مختلف فرق می‌کنند؟

این کار خیلی مسخره است! مانند این است که کسی در شمیران دزدی کند و آن وقت یقه‌اش را بگیرند و به او بگویند که دیگر این جا حق نداری دزدی کنی، از حالا برو در خیابان انقلاب دزدی کن! مثلا انتخابات هیات فوتبال فارس را ببینید که چه آبروریزی‌ای شد؟ به یکی می‌گویند که "برو در نمارخانه رای فلان مسئول را بگیر!" آن وقت پنهانی، خودشان به جای آن فرد رأی می‌نویسند. من از مسئولان فدراسیون سوالی دارم. از آنها می‌پرسم که آیا در این سالها استادیوم تازه‌ای ساخته‌اند؟ بگویند تاکنون برای فوتبال چه کار کرده‌اند. بگویند تا من که بیشتر عمرم در فوتبال بوده‌ام بدانم.

* اتفاقا بازیکنان بزرگی داشته‌ایم که دوره‌های مربیگری را گذرانده‌اند اما در لیگ برتر یا لیگ‌های پایین‌تر جایی ندارند.

مربیان ما یک حلقه هستند که از این تیم به تیم دیگر می‌روند. ملاک انتخاب‌ها اگر فنی است که این مربیان سالهاست هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌اند و مدام از تیم‌هایشان اخراج می‌شوند. اگر هم ملاک، اخلاق است که می‌گویند این مربیان منشوری‌اند! خودم مربی‌هایی را می‌شناسم که با بازیکن این طرف و آن طرف می‌روند. هر جا می‌روند بازیکن خودشان را می‌برند و آن طور که از چند نفر شنیده‌ام حداقل نصف قراردادشان را می‌گیرند. بازیکن در این شرایط باید چه کار کند؟ او مجبور است که کنار بیاید. اتفاقا این مربی‌ها اسم و رسم دار هستند و همه آنها را می‌شناسند.

* پس نقش مدیران در این میان چه می‌شود؟ آنها نمی‌توانند جلوی این کار را بگیرند؟

متاسفانه مدیران هم دولتی هستند و امکان فاسد شدنشان هست. آنها از جیب خودشان خرج نمی کنند بلکه پول بیت‌المال را هزینه می‌کنند. البته همه مدیران این‌طور نیستند. وقتی مدیر نتیجه‌گرا می‌شود، نمی‌تواند برای 10 سال برنامه بریزد. مدیران ما سال به سال عوض می‌شوند و بنابراین کار اساسی و زیربنایی نمی‌توانند بکنند. اگر فوتبال دست بخش خصوصی باشد، هیچ مدیری خرج بیهوده نمی‌کند چون باید درآمدزایی کند. باید از جیب خرج کند. در اروپا اگر مسی و ژاوی و رونالدو را می‌گیرند از کنارشان چند برابر درآمد کسب می‌کنند. فوتبال یک صنعت است. همه جای دنیا از بغلش نان می‌خورند. در ایران فقط از جیب مردم خرج می‌شود. از مردم بپرسید آیا راضی هستند که میلیاردها تومان از پولشان را به بازیکن و مربی بدهند؟

* مشکل کجاست؟

کسی تا خاک فوتبال را نخورده باشد، نمی‌تواند از آن حرف بزند. فونداسیون فوتبال ما خراب است. یک مربی خارجی داریم که 15 سال است پول می‌گیرد و هیچ کاری هم نکرده است. البته تعدادشان بیشتر از یکی است. آنها در ایران خوشگذرانی می‌کنند و کسی کاری با ایشان ندارد. فساد اخلاقی هم دارند. متاسفانه مسئولان هم می‌دانند اما کاری نمی‌کنند. این حرفها را فقط من می‌گویم و دیگران نمی‌گویند.

* چندی پیش یکی از هم‌نسلان شما از فساد اخلاقی و مالی در تیم پایه یک باشگاه سخن گفت و جریان‌سازی کرد اما پس از جلسه با مدیران آن باشگاه همه چیز را انکار کرد. این در حالی بود که ما مدارک و مستنداتی از کارهای خلاف صورت گرفته داشتیم. فکر نمی‌کنید که بخشی از مشکلات امروز فوتبال ما به دلیل رفتار غلط همین افراد است؟

اگر سیستم درست باشد، شرح وظایف مشخص است. اگر فوتبال خصوصی باشد یا سیستم درست باشد، مدیر از این پول‌ها نمی‌دهد. از جوانی که ساعت 12 شب، سر سطل زباله دنبال لقمه نان بیاتی است، بپرسید که آیا از خرج شدن این پول‌ها در فوتبال راضی است؟ فوتبال ما مریض است. باز هم به انتخابات هیات فارس اشاره می‌کنم. کسانی که مسئولیت دارند و ادعا می‌کنند که "بچه مسلمانند" کاری می‌کنند که آبروریزی می‌شود. این درد جامعه است. در همان انتخابات فردی زنگ زد و گفت که در مراسم نبوده است اما به او گفتند بوده‌ای! چه کسی جوابگوست؟ مدیری هلی‌کوپتر هوا می‌کند و دیگری بمب می‌ترکاند. شاید این مدیران در یک سیستم دیگر مثمر ثمر باشند. اما این جا مجبورند برای نتیجه‌گیری، چشمشان را روی برخی مسائل ببندند. در تیم پایه یک باشگاه فسادی رخ می‌دهد اما مدیر چشمش را می‌بندد چون باید باج بدهد تا باشد. اگر ندهد نمی‌تواند بماند.

* شما همیشه با مربی خارجی مخالف بودید و دلیل جدایی‌تان از پرسپولیس هم همین مساله بود. به هر حال بخش زیادی از پول‌هایی که در فوتبال ما خرج می‌شود، صرف همین مربیان خارجی می‌شود.

18 سال است که از فوتبال خداحافظی کرده‌ام. دل باید بسوزد. بارها گفتم مربی ایرانی باید در رأس تیم باشد. گفتم دایی را بگذارید چرا دنیزلی را می‌آورید؟ مربی خارجی جواب نمی‌دهد. اگر می‌خواهیم پول بدهیم بهتر است که به مربیان خودمان بدهیم. اصلا سوال این است که اگر مربیان خارجی جواب نمی‌دهند حتما مشکل از مدیران است. پس چرا مدیر خارجی نمی‌آوریم؟! آیا این حرف قشنگ است؟ همه جای دنیا رفته‌ام. از ما باهوش‌تر در دنیا نیست اما هوش را در کارهایی می‌گذاریم که نفع ندارد و رضای خدا و مردم در آنها نیست. همه انرژی‌ها صرف خنثی کردن هم می‌شود. 1000 سال هم زندگی کنیم این کارها ارزش ندارند. مثلا من اگر خودم را بکشم در کل عمرم یک گونی برنج بیشتر نمی‌خورم! اگر آن طرف را اعتقاد داریم پس باید آن را بسازیم. البته من که می‌دانم با سر می‌روم ته جهنم! به هر حال خدا باید راضی باشد.

* حالا که بحث به این جا رسید بگذارید یادی هم از درگذشتگان فوتبال ایران کنیم. ضمنا کسی که مردم دوستش داشته باشند، جایش در بهشت است.

نمی‌شود که ناصر خان (حجازی) برود بهشت من هم بروم؟ خدا حواسش هست و بندگانش را جدا می‌کند.

* از مهراب شاهرخی، پرویز دهداری، ناصر حجازی، ناظم گنجاپور و … بگویید که اخلاق را سرلوحه کار خود قرار می‌دادند. همین‌طور از مرحوم دکتر اکرامی که مکتب شاهین را با آن شعار معروفش به راه انداخت.

در گذشته، معیار اخلاق بود. الان متاسفانه این گونه نیست. مدیران، نتیجه‌گرا و فوتبال، دولتی است. مدیران بازیکن می‌آورند که نتیجه بگیرند. خیلی از پیشکسوتان فوتبال در اروپا را می‌شناسم که یتیم‌خانه دارند، خرج می‌دهند، بیمارستان ساخته‌اند یا جایی ساخته‌اند که فقرا غذا بخورند. در حالی که ما داعیه‌اش و الگویش را داریم. حضرت علی (ع) الگوی ماست و ما باید پیشرو باشیم. البته از این بازیکنان داریم اما کم هستند. مکتب شاهین، اصولی داشتند و به آنها پایبند بودند. درس، اخلاق و ورزش، شعار شاهینی‌ها بود. آخرین اصل، فوتبال بود. آموزشی که از آن جا پایه ریزی شود، محصولش امثال ناصر حجازی، صفر ایرانپاک، ناظم گنجاپور و حمید شیرزادگان می‌شود. فقط شعار می‌دهند که پیشکسوتان را دریابید. همین پول را به حساب بخوابانید و به آنها کمک کنید که کاری نمی توانند بکنند.

* وقتی ذکر رفتار و منش فوتبالیست‌های قدیمی را می‌خوانیم، احساس می‌کنیم که آنها مانند امروزشان انسان‌های بزرگ و ریش‌سفیدی بوده‌اند در حالی که آن زمان آنها هم جوانان 20 و چند ساله بود‌ه‌اند. امروز چرا جوانان اخلاق را رعایت نمی کنند؟

این مساله مختص ورزش نیست. همه این ها مثل زنجیر به هم متصل است. مردم مسائل جامعه و بداخلاقی‌ها را لمس می‌کنند. مثلا وقتی آن اتفاق تلخ در مجلس اتفاق افتاد، روی کل جامعه اثر گذاشت. مسئولان باید نمونه باشند.

* ما فکر می‌کنیم که اروپایی‌ها هیچ خط قرمزی در زمینه اخلاق ندارند. در حالی که چند روز پیش، کاپلو به شدت از کاسانو انتقاد کرده بود که اخلاق را در برابر مربی‌اش رعایت نمی‌کند. همین‌طور بنزما از نیمکت‌نشینی‌اش در رئال ناراحت نیست. اگر این رفتار را با خودمان مقایسه کنیم متوجه عمق اختلاف می‌شویم.

ایراد از بزرگترهاست. این نشات گرفته از فوتبال آماتور است. اصول حرفه‌ای در ایران رعایت نمی‌شود. با مردم بودن و وظیفه‌شناسی همه جای دنیا تعریف شده است. چند سال باید بگوییم که باید حرفه‌ای شویم؟ آیا نتیجه‌ای گرفته‌ایم؟ لبنان ما را برده است! عراق جایی برای تمرین ندارد چون در این کشور، تا دلتان بخواهد مین کنار جاده‌ای است. مربی هم ندارند اما ما را می‌برند و می‌روند المپیک.

* کسی می‌گفت که فوتبال ما در مسیری حرکت می‌کند که اگر روزی عمان را ببریم باید به خیابان بریزیم و خوشحالی کنی!

چرا می‌گویید عمان؟ من می‌گویم مالدیو! روزگاری مثل بشکن زدن به این تیم گل می زدیم. حالا به زحمت یک بر صفر می‌بریمش. آن وقت کفاشیان می‌گوید که فدراسیون ما در آسیا بهترین است. نخیر! آقای کفاشیان! سیاهت کرده‌اند! حاضرم یک تنه با تمام فدراسیون منظره کنم. اگر کار فدراسیونی‌ها خیانت نباشد، به ضرر فوتبال است. پرسپولیس، استقلال و سپاهان از لیگ قهرمانان آسیا حذف شدند. تیم ملی نوجوانان در آسیا چهارم شد. دستشان درد نکند که رفتند جهانی اما در ایران چهارم شدن خوب نیست. تیم امید حذف شد. جوانان حذف شد. بزرگسالان هم که دارد حذف می‌شود. بارها گفته‌ایم اما کسی گوش نمی‌کند. یعنی اینقدر مدیریت ضعیف است که رسیدگی نمی‌کنند؟ فساد هم تا دلتان بخواهد هست. مربی منشوری پشت منشوری می‌آید. تازه وقتی منشوری می‌شوند، قراردادشان سنگین‌تر می‌شود!

* گفته شده که همسر کاسیاس که خبرنگار است، سیستم تیم را لو داده و همین باعث شده مورینیو با او مشکل پیدا کند. با این حال می‌بینیم که کاسیاس از نیمکت‌نشینی ناراحت نیست.

نه! سلیقه است. سیستم لو داده یعنی چه؟ تیم یک بازی کند همه می‌فهمند سیستمش چیست. کسی نمی‌داند بارسلونا چطور بازی می‌کند؟ بازیکن خلاق بازی را عوض می‌کند. همین مسی و ژاوی را بردارید، تیم ضربه می‌خورد. اگر می‌شد که آمریکا با این تکنولوژی 10 تا مسی درست می کرد. آیا رئال نمی‌تواند مثل بارسا بازی کند؟ نه چون ابزار ندارد. برخی بازیکن‌های خاص در مقطعی به هم می‌خورند. این استعدادها در آکادمی بارسلونا پرورش پیدا می‌کنند. ظرفیت‌شان بالاست و شخصیتشان را هم ساخته‌اند. همه آنها ساعت 11 خوابند! مثل ما نیستند. شبی ساعت 1 بامداد از دربند برمی‌گشتیم که میان راه چند بازیکن را دیدم که نشسته اند! فردایش هم بازی داشتند. تفکر حرفه‌ای نیست دیگر. فوتبال دست دولت است. مدیر هم مجبور است به خواسته‌های بازیکن و مربی تن دهد. باشگاه اگر خصوصی باشد اعلام می‌کند که فلان بازیکن تعصب ندارد و تا نیمه شب بیدار است. در همه جای دنیا برخی تیم‌ها 50 سال است از رده دهم بالاتر یا پایین‌تر نمی‌روند. تماشاگر خود را هم دارند. این قدر برد و باخت حساس نمی‌شود.

* بیایید کمی به صحبت‌هایمان حال و هوای نوروزی بدهیم. از آجیل عید چه خبر؟

(در حالی که به شدت می‌خندد) باور کنید حساب کتاب پیدا کرده است. واقعا سخت شده است. شوخی نمی‌کنم. روزی همسرم گفت چه غذایی بخوریم؟ من هم گفتم املت! خودم هم درستش می‌کنم. آن وقت همسرم گفت طوری می‌گویی که انگار بحث 1000 تومان است. گفت همین املت چندین هزار تومان آب می خرد! گفتم پس من چی بخورم؟

* یک خاطره نورزوی فوتبالی برایمان تعریف می‌کنید؟

در چارچوب بازی‌های جام قهرمانان آسیا، با نیسان در ژاپن یک – یک مساوی کردیم. وقتی آمدیم تهران به ایام عید خوردیم. علی پروین گفت "بچه ها بروید و پانزدهم بیایید." گفتم علی آقا بچه ها را ول نکن. "ناجوره!" عید است و بازیکنان پرخوری می‌کنند. گفت بچه‌ها حواستان باشد زیاد نخورید! پانزدهم فروردین آمدیم تا اولین تمرین را برگزار کنیم. هشت روز وقت داشتیم و کاری نمی‌توانستیم بکنیم. اگر فشار می‌آوردیم، بدن‌ها خالی می‌کردند و اگر فشار نمی‌آوردیم، آماده نمی‌شدیم. علی آقا (پروین) روز اول فشار آورد. بچه‌ها می‌دویدند و پسته و بادام از دهانشان می ریخت! همه اضافه وزن پیدا کرده بودند و اصلا نمی‌توانستند راه بروند. بازی برگشت را در ورزشگاه آزادی جلوی 120 هزار تماشاگر باختیم و جام را دادیم رفت! بازیکن ایرانی را نمی‌شود به حال خودش رها کرد. جنبه ندارد و خودش را نابود می‌کند. همه چیزمان به همه چیزمان می آید دیگر! این اتفاق خیلی اثر بدی در من گذاشت چون هر وقت یادم می‌آید موهای بدنم راست می شود!

* به نظر شما بهترین تیم ملی ایران کدام دوره بود؟

در بازی‌های آسیایی سنگاپور تیممان خیلی خوب بود. ناصر محمدخانی، حمید علیدوستی، شاهرخ بیانی، مجید نامجو مطلق، رضا احدی، حمید درخشان، سید مهدی ابطحی و بهروز سلطانی در ان تیم بودند. به ما می‌گفتند برزیل آسیا چون از خط دفاع، حمله را شروع می‌کردیم. زیر توپ زدن نداشتیم. در پکن هم خوب بودیم و قهرمان شدیم اما در سنگاپور بهتر بودیم.

* راهکاری برای بهبود فوتبال ایران دارید؟

باید ببینیم فوتبال کجا را قبول داریم تا از همان جا الگو بگیریم. فوتبال ما فیزیکی است. باید پایه و اساس بریزیم و آن را دست افراد کاردان بدهیم. بخش خصوصی را بیاوریم و تشویقش کنیم. به آن زمین بدهیم تا استادیوم بسازد و ظرف 20 سال پرداخت کند. اکنون هیچ باشگاهی در ایران خصوصی نیست. سیاهمان می‌کنند! باز هم همه دولتی‌اند. هر باشگاهی باید تلویزیون داشته باشد. لباس بفروشد. بازی خارجی بگذارد. این طور بارسلونا می‌آید تهران می‌شود بازی‌اش را فروخت. همه آسیا دوست دارند بازی پرسپولیس و بارسلونا را ببینند. اگر باشگاه‌ها خودشان بلیت بفروشند و مثلا بگویند 100 هزار تومان، تماشاگر می‌خرد چون می‌داند که مال باشگاه است. لباس تیم را بگویند 200 هزار تومان، می‌خرند. این‌ها را دیده‌ام که می‌گویم. ما هم ثروتش را داریم، هم فکرش را و هم استعدادش را اما تا وقتی فوتبال دست دولت است هیچ کاری نمی‌شود کرد.

* دوست داریم باز هم از خاطراتتان برایمان بگویید.

یک شوهرخاله داشتم که همیشه به عنوان عیدی به ما یک "دو تومانی" می‌داد که عکس جنگل و گوزن داشت. روز اول عید، کله سحر با لباس‌های عیدم جلوی خانه آنها بودم. لباس عیدمان هم طوری گشاد بود که بتوانیم 4 – 5 سال آن را بپوشیم. عیدی را می‌گرفتم و برمی‌گشتم. نزدیک 80 نفر فامیل درجه یک هستیم. دست پخت خدابیامرز مادرم خیلی خوب بود. سبزی پلو ماهی که او می‌پخت خیلی دلچسب بود. فکر کنم امسال کوکو هم نمی‌توانیم بخوریم! شاید همان ماهی قرمز سفره هفت‌سین را همانجا کباب کنیم!

* خاطره نوروزی فوتبالی دیگری ندارید؟

خاطره که زیاد است اما هنوز بابت خاطره قبلی تنم می لرزد! یک بار در شمال بازی داشتیم و موقع برگشت در گردنه گلن‌دوئک در راه ماندیم. به سال تحویل می‌رسیدیم اما در راه گیر کردیم. ساعت 1و 2 نیمه شب همه گرسنه و تشنه بودیم. ماشین‌های شخصی‌ هم ایستاده بودند. علی آقا (پروین) گفت برو یک غذایی پیدا کن. معلوم بود که می‌خواهد مرا خط بزند به این بهانه مرا فرستاد بیرون که گرگ‌ها مرا بخورند! بعد پروین به فنونی‌زاده اشاره کرد و گفت قیافه‌اش غلط‌ انداز است و او را همراه خودت ببر. مرتضی (فنونی زاده) و راننده هم همراهم آمدند. رفتیم تا به یک روستا رسیدیم. همه جا تاریک بود و فقط دو یا سه چراغ روشن بود. در یکی از خانه‌ها را زدیم و پس از سلام و علیک، گفتیم که بچه‌های پرسپولیس هستیم و در راه مانده‌ایم. ناگهان همه جا روشن شد و هرکس، هرچه داشت آورد. پنیر محلی و تخم مرغ و … خود من به روغن حیوانی شکر می‌زدم و می‌خوردم. به همه رسید. حتی به مردمی که در خودروهایشان‌ بودند رسید. سال تحویل شد و ما همچنان در راه مانده بودیم.

* اگر امروز پرسپولیسی‌ها در راه گیر کنند، باز هم مردم به آنها کمک می‌کنند؟

البته که این کار را می‌کنند. مردم ما مشتی هستند.

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)