از روزگار با شکوه سرخ تا روزهای خاکستری در تیم ملی

مرجع خبری پرسپولیس : افشین قطبی شخصیت خبرسازی که در سه سال حضورش در فوتبال ایران همواره در مرکز توجه افکار عمومی و فوتبالدوستان ایرانی بود. در پایان سال 89 و پس از بسته شدن دفتر حضور مردی که در فوتبال ایران امپراتور لقبش دادند، نگاهی داریم به پدیده ای به نام قطبی و تاثیرات مثبت و منفی آن در فوتبال ایران.

 

1) تردیدی وجود ندارد که اگر قطبی از مجرایی غیر از آنچه سرنوشت او را وارد فوتبال ما کرد، وارد شده بود هرگز به شهرت و دستاوردهای موجود نمی رسید. افشین قطبی در روزهایی که کمتر کسی نامی از او شنیده بود با کمی چاشنی شانس نیمکت پرسپولیس را در اختیار گرفت و ادبیات کلامی متفاوت و البته افق متفاوت نگاهش در فوتبال ما چهره شده.

 

2) افشین قطبی از همان روزهای اول ورودش به ایران به موازات دوستدارانش، مخافان بسیاری داشت. هستند هنوز منتقدانی که او را یک شخصیت فریبکار می دانند اما در مقابل قطبی طرفدارانی دارد که او را سمبل می دانند و در طول 3 سال حضور پدیده قطبی در ایران هرگز انگشت اتهامی به سویش دراز نکردند. بخشی از این هواداران همان هایی هستند که در نخستین فصل حضور قطبی در پرسپولیس او را «امپراتور لقب دادند»


3) سال ها بود بین دیوارهای سیمانی ورزشگاه پیر پایتخت شوری وجود نداشت تا عده ای را روی سکوها و عده ای را پای تلویزیون میخکوب کند. سال ها تفکری غالب بود مبنی بر اینکه فوتبال تعلقی است برای آدمهای سطح پایین جامعه. افشین قطبی همانقدر که اتفاقی وارد فوتبال ایران شد، اتفاقی هم در دل ایرانی ها جایی برای خودش دست و پا کرد. چند روز پس از حضورش در ایران روبروی فردوسی پور نشست و با همان زبان دست و پا شکسته، فارسی حرف زدنش را به کلاغ تشبیه کرد، این اولین تفاوت قطبی با تفکر غالب در فوتبال ایران بود. قطبی اولین کسی بود که با فن بیانش خود را به سخره گرفت و سادگی اش را به رخ ایران کشید، هر چند سه سال بعد درست زمان بستن کوله بارش از فوتبال ایرانی نشانی از آن سادگی ها را نداشت.

 

4) قطبی تجسم ایده آل های هر ایرانی بود، بالاترین مدارج تحصیلی، احساسات متفاوت و متناقض با تاریکی های فوتبال ایران و کار کردن با بزرگان حرفه اش. قطبی از همان روزهای اول و درست از همان روزی که با اصحاب رسانه نشست همدلی برگزار کرد گفته بود : «آدم باید سیاستمدار باشد». و چه خوب سیاستش او را یک شب امپراتور قلب ها کرد. قطبی با استفاده از فقر فرهنگی فوتبال و شوری متفاوت سکوها را از آن خود کرد و هر چند عده ای قهرمانی با پرسپولیس در لیگ هفتم را به نام او نمی دانند، اما نمی توان منکر تاثیرات شگفت انگیزه پدیده قطبی در نخستین فصل حضورش در فوتبال ایران شد. «روزهای باشکوه» هدیه‌ی افشین قطبی به تمامی فوتبالدوستان ایرانی بود، روزهایی پر از دلهره و همسو شدن برای رسیدن به موفقیت.

 

فراموش نشدن خاصیت روزهای باشکوه‌ است، حتی اگر بخواهی فراموششان کنی هم نمی‌شود؛ این روزها آفریده می‌شوند برای فراموش نشدن و سالها و سالها باید منتظر دوباره آفریده شدنشان باشی.

 

روزهای باشکوه روزهایی هستند که تو قهرمانی، روزهایی که تو پادشاهی می‌کنی، روزهایی برای بازیابی غرور از دست رفته.روزهای باشکوه شاید روزهایی حماسی باشند که خاطره‌انگیزتر می‌شوند و به یادماندنی‌تر. روزهایی گره‌خوره با پرش‌های بلند، گره خورده با فریاد کشیدن‌های دیوانه‌وار در لحظه‌های ناامیدی، گره خورده با شادمانی مردمی.

 

5) همیشه حسرتم این بود که چرا قطبی پا روی دلش نگذاشت و به سادگی قصر رویایی بخشی از هوادارانش را ویران کرد. افشین قطبی در دومین فصل حضورش در فوتبال ایران دیگر آن امپراتور متفاوت نبود. شاهکار عادل فردوسی پور در برنامه 90 که با ارائه مستندات روابط پنهانی از حضور مارکو و دیکارمو در فوتبال ایران را افشا کرد نه تنها ضربه ای مهلک به اعتبار امپراتور وارد کرد بلکه بر همه ویژگی های بارز شخصیتی او تاثیر گذاشت. فن بیان متفاوت قطبی دیگر برش سابق را در میان اذهان عمومی و اصحاب مطبوعات و منتقدان نداشت تا جایی که نخستین نتایج دور از انتظارش با پرسپولیس موجب فرار شبانه افشین قطبی از ایران شد.

 

6) مصاحبه قطبی با بی بی سی فصل جدیدی از داستان پر پیچ و خمش در فوتبال ایرانی بود. قطبی که تا آنروز ایران را سرزمین آرزوهایش می دانست به یکباره تک تک خاکریزهای وطن پرستی یک ملت را زیر سوال برد. بسیاری گمان می کردند این فصل آخر حضورش در فوتبال ایران است اما دست تقدیر او را به آرزوی دست نیافتنی اش رساند تا افشین قطبی برای آخرین بار در قامت یک قهرمان ملی سکان هدایت تیم ملی را در مقدماتی جام جهانی به عهده بگیرد.  قطبی برای نمایان کردن شفافیت کف دست(!) به ریسمان ستاره هایی چنگ زد که آنروزها از تیم ملی ایران فاصله گرفته بودند اما استفاده از موشک و جادوگر هم برای عملی شدن وعده افشین قطبی کافی نبود.

 

7) مردی که ماه های متوالی از نقد و مناظره گریزان بود از اینجای داستان وارد کش و قوس ناتمام با منتقدانش شد، اتفاقی که لطمه ای جبران ناپذیر به اعتبارش وارد کرد. مردی که با ادبیات و وعده هایش در فوتبال ایران چهره شد کم کم مشروعیت مطلق خود را در افکار عمومی خدشه دار دید و در کش و قوس این اتفاقات بهره برداری مورد نظرش را برد.

 

8) از همان روزهای نخست حضور قطبی در ایران، مربی ایرانی – آمریکایی هدفی جز کسب اعتبار نیمکت تیم ملی ایران نداشت، اگر جز این بود شاهد روزهای مداوم استراحت قطبی در امارات پس از قهرمانی در لیگ هفتم نبودیم. به واقع قهرمانی پرسپولیس در لیگ هفتم هرچند بر اعتبار ملی این مربی افزود اما افشین قطبی برای عبور از دروازه های بین المللی نیاز به حضور روی نیمکت تیم ملی فوتبال ایران داشت.

 

9) ناکامی قطبی در جام ملت های آسیا پس از همه وعده و وعیدهایش آخرین فصل حضورش در ایران بود، مردی که شاید سال ها شاهد حضورش در ایران نباشیم. او یک روانشناس خبره با شخصیتی محافظه کار و ادبیاتی متفاوت بود. اگر حضور قطبی در ایران بار فنی قابل اشاره ای نداشت با این وجود در برهه ای از زمان شور گمشده ای را وارد فوتبال ایران کرد.

 

10) خاطرم هست روزهای پایانی حضورش در پرسپولیس مصاحبه ای با همشهری جوان داشت و در آن گفته بود پس از سفر به اصفهان تحت تاثیر فضای خاص مسجد عباسی این شهر قرار گرفته است. تنها چند کیلومتر دورتر از مسجد عباسی ، محلی وجود دارد به نام باتلاق گاوخونی! افشین قطبی فاصله مسجد عباسی و باتلاق گاوخونی را در ذهن بخش عمده ای از هوادارنش با سرعت باورنکردنی پیمود، با این حال نگارنده در کشوری زندگی می کند که مردمش حافظه تاریخی کوتاه مدتی دارند. شاید افشین قطبی یکروز بار دیگر در قامت یک قهرمان ملی وارد ایران شود، اما امیدوارم آنروز ، از اشتباهات گذشته به خوبی درس گرفته باشد. رمز متفاوت بودن صداقتی است که امپراتور وعده ها خیلی زود فراموشش کرد.

 

پویا نوایی

انتهای گزارش اختصاصی مرجع خبری پرسپولی

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)