به بهانه دوازدهمین سالگرد حماسه ملبورن

مرجع خبری پرسپولیس : امروز 8 آذر است و 12 سال از حماسه تاریخی ملبورن گذشته. حماسه ای که بی راه نیست اگر بگوییم شاید چند سال بعد جای خالی آن در کتاب های درسی هم حس شود! نگارنده آن زمان دانش آموز بود و خاطره مسابقه ایران و استرالیا تا ابد در ذهن من جاودانه خواهد بود. نمی دانم اگر حوادث بازی ایران و قطر در دوحه و آن شکست 2 بر صفر و مشکوک نبود، صعود ایران به جام جهانی 1998 فرانسه آنقدر خاطره انگیز می شد یا نه؟ 8 آذر ماه 76 با جواد خیابانی، با عقاب آسیا و غزال تیزپا پرواز کردیم و هرچه در تاریکی های ذهنم به دنبال حادثه ای مشابه در ورزش کشور می گردم که چنین شور و حراراتی به میان مردم آورده باشد، کمتر به نتیجه می رسم! آن روز شاید آنقدر ها درک و فهم درستی از فوتبال نداشتم، اما به عشق عقاب از هنر بازیگری استفاده کردم و به بهانه سرماخوردگی در منزل ماندم. هرچند بعدها کاشف به عمل آمد که پسر خانواده به خاطر تماشای فوتبال دروغ به این بزرگی تحویل اهل منزل داده و ….
شب قبل از مسابقه مدام از خواب بیدار می شدم. استرس عجیبی داشتم احساس می کردم مسابقه آغاز شده و من خوابم برده! جواد خیابانی که با همان گزارش در ذهن مردم ایران جاودانه شد، در خصوص 20 دقیقه ابتدایی این مسابقه که انگار روی دور تند بود می گوید:

 «این در واقع یک اشکال فنی بود. یک ایراد کاملا فنی! تصاویری که از تلویزیون ایران پخش می شد بجای استاندارد 24 فریم در ثانیه با 23 فریم پخش شد که اتفاقا استرس مردم را بالاتر برد و موجب خاطره انگیز تر شدن مسابقه شد!». خیابانی در خصوص احساسش در آن دقایق می گوید: « یقین دارم آن روز هر کس جای احمدرضا درون دروازه بود 4 گل می خوردیم.». دقیقه شمار به بیستمین دقیقه این جدال حساس نزدیک می شود و مارک ویدوکا از سمت چپ توپ را تند و تیز روی دروازه ایران ارسال می کند. خوب به خاطر دارم که در آن لحظه نفس کشیدن را از یاد برده بودم؛ اما عابدزاده دست راست خود را بلند می کند و با همان یکدست توپ را از روی سر هری کیول می رباید! حالا هیجان در ایران به اوج رسیده. مادرم تسبیح در دست گرفته و مدام زیر لب زمزمه می کند.
دقایق به کندی می گذشت. حالا ما دو بر صفر عقب بودیم که یک هوادار دیوانه در ورزشگاه کریکت ملبورن به سمت دروازه ایران حمله می کند! او تور دروازه ایران را با چاقو برید و انگار خدا همان دقایق بود که صدای مردم ایران را شنید. در پس لبخند های تلخ عابدزاده و تصاویری که از اسکورت هوادار استرالیایی به خارج از ورزشگاه توسط پلیس این کشور نمایش داده می شد، آنچه به گوش می رسید تنها صدای سوت ممتد در ورزشگاه بود و جو وحشتناک آن. بعد از گذشت دوازده سال از آن واقعه هرگز دوست ندارم برای لحظه ای در موقعیتی مشابه بازیکنان آن زمان تیم ملی ایران قرار بگیرم! نتیجه همچنان دو بر صفر بود و دقایق حالا با سرعت عجیبی سپری می شدند. هری کیول که به شدت از پیروزی تیمش اطمینان داشت در یک موقعیت تک به تک مقابل عابدزاده قرار گرفت و عقاب با ذکاوتی خاص نقش بر زمین شد. صحنه ای که بعدها عابدزاده درباره اش می گوید: «نه هرگز خطایی روی من انجام نشد، اما آن حرکت باعث شد هری کیول به کلی روحیه خود را از دست بدهد». دوربین روی عابدزاده زوم کرده و عقاب با لبخندی که بر لب دارد روی چمن ورزشگاه پشتک می زند! درست در همین لحظات بود که دلم لرزید، حالا دیگر صدای زمزمه مادر با اشک همراه شده و از خدایش می خواهد دل این ملت را شاد کند.
فرار تند و تیز خداداد عزیزی از سمت راست و پاس در عرض او در موقعیت آفساید به شکلی ناگهانی به کریم باقری می رسد و مرد همیشه خونسرد فوتبال ایران درازکش توپ را به تور دروازه مارک بوسنیج می چسباند. شور و حرارتی خاص حکمفرما شده و باقری دریغ از یک لبخند تنها به بستن بند کفش هایش اکتفا می کند! استرالیا اما همچنان از صعود به جام جهانی اطمینان دارد و به حملات ادامه می دهد. ضربه شروع مجدد عابدزاده در میان میدان و طی یک فعل و انفعال به علی دایی می رسد و او شاید برای اولین بار و آخرین بار در طول دوران قهرمانی از خود گذشتگی کرده و توپ را برای خداداد می فرستد …
خیابانی در آن دقایق با شور و حراراتی خاص می گوید: «خداداد عزیزی، حالا پشت مدافعان، توی دروازه؛ توی دروازه گل… گل برای ایران». و این ندا در تاریخ کشور اساطیری ما برای همیشه جاودان می شود. از تعویض ابراهیم تهامی و 8 دقیقه وقت اضافه که من و مردم ایران را تا سر حد مرگ و جنون کشاند که بگذریم؛ همیشه وقتی به این روز و حماسه ملبورن فکر می کنم تنها یک جمله در ذهنم ثبت می شود: «وظیفه آن ها خلق حماسه ملبورن بود…»

پویا نوایی

انتهای گزارش اختصاصی / امانت داری – استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مرجع خبری پرسپولیس مجاز است

 

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)