مرجع خبری پرسپولیس : نشسته بوديم بغل دست بخارى. يكى از اين بخارى هاى شعله پخش كن كه وقتى بغل دستش مى نشينى تا فوتبال ببينى، امكانش هست كه خوابت ببرد بس كه بخارى گشاده دست و گرم دل است حسابش را بكن. خسته آمده باشى پاى تلويزيون و بعد بازى خواب آور «پرسپوليس – پاس همدان» را ببينى. بايد معجزه اى بشود كه كنار گرماى بخارى خوابت نبرد!

بازى سرد بود و بخارى گرم. جفت تيم ها بد بازى مى كردند و صداى بغل دستى ها را درآورده بودند. حركت حساب شده وجود نداشت. پاس ها همه غلط بود و اگر حمله اى حادث مى شد روى اشتباه بازيكنانى بود كه «سوتى» مى دادند و پاسشان جاى آنكه به بازيكن خود برسد و بازيكن حريف مى رسيد. جالب اين بود كه اين سوتى هاى پى درپى هم سودى نداشت چرا كه مهاجمان هم با يك پاس اشتباه توپ باد آورده را به مدافعان پس مى دادند. از دقيقه ۳۵ به بعد، ديگر بازى ارزش بازشمارى پاس ها را نداشت. چرت مى زديم و هر وقت كسى ناسزايى مى گفت چشم را باز مى كرديم و مى ديديم توپ وسط زمين ويلان و سيلان و سرگردان و بى هدف از اين و آن لگد مى خورد و به هيچ جا هم نمى رسد. دوباره چشم مى بستيم و سر را در گريبان فرو مى برديم و مثل اين گربه ها كه در خود «كز» مى كنند در خود كز مى كرديم و لذت مى برديم از آتش داغ بخارى بغل دستى كه در آن سرماى بازى «پرسپوليس – پاس همدان » چقدر مى چسبيد!

…و بعد، در ميان آن گرماى آتش و سرماى بازى و چرت وسط ۲ نيمه، ياد چرخ و فلكى مى افتى كه بالا و پايين مى رود و هياهوى بسيارى دارد و خيلى هم سريع حركت مى كند اما در نهايت، تو را به هيچ جا نمى برد. به هيچ جايى كه بتوانى فكرش را بكنى. مثل آن نقدى كه روزى سينمانويسى روى فيلم هاى كارگردانى نوشته بود كه؛ فيلم هاى فلانى مثل «پفك» است. مى خورى و بعد تمام!

بله، پرسپوليس «مستر كرانچار» مثل چرخ و فلك است ، مدام  بالا و پايين جدول را طى مى كند اما دست آخر تماشاگرش را به هيچ جا نمى برد. نه به عرش كه حتى به فرش! يك بازى را مى برد و بازى بعدى را مى بازد تا مديرعاملش ناچار شود براى سرمربى «مدت» تعيين كند و بامزه اينجاست كه از اول فصل تا به امروز، كرانچار تنها سرمربى ليگ برتر است كه از ۲ مديرعامل مختلف يك واژه را شنيده! «شما ۲ بازى فرصت دارى.»
پرسپوليس ۸۹-۸۸ را هم اكنون بايد تشبيه كرد به همان چرخ و فلك پرهياهوى بزرگ و پر از هيجان و مورد توجه و دست آخر هيچ!
حيف…حيف از تماشاگرانى كه ديگر لذتى نمى برند از آمدن به ورزشگاه آزادى و تماشاى بازى تيمى كه تيم محبوبشان است اما مثل تيم محبوبشان بازى نمى كند. حيف!
كرانچار لطف كند و به ما بگويد كه غير از يك ضربه تير دروازه محسن خليلى و يك گل «شانسى – تصادفى – تفننى» هديه شده از سوى سوشا مكانى، تيمش چه گلى زده به سر تماشاگرانى كه در آن سرما راهى ورزشگاه شدند. تماشاگرانى كه حتى مثل من دلشان خوش نبود به بخارى گرمى كه بغل دستش مى توانستى چرت بزنى و بعد بيدارت كنند كه نيمه دوم دارد شروع مى شود!

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)