پرسپولیس نیوز : ناصر محمدخانی دست علی پسر کوچکش را گرفت و به موسسه خبر آمد.
این دو، نزدیک به یک ساعت مهمان ما بودند و از هر دری حرف زدیم، به جز مسائل حاشیهای. با محمدخانی و پسرش فقط درباره فوتبال حرف زدیم، آنها از دلایل افت فوتبال ایران گفتند و علی از جوّی گفت که در فوتبال قطر وجود دارد. ماحصل کار گفتوگویی خواندنی شد…
*علی تو هم مثل پدرت فوتبال حرفهای را از راهآهن شروع کردی؟
بله، من از نوجوانان راهآهن استارت زدم. یک سال در آنجا بودم و بعد رفتم پرسپولیس. بعد به خاطر مسئله سربازی باید به قطر برمیگشتم و رفتم آنجا. چون من در قطر به دنیا آمدهام و اقامت آن کشور را دارم. کار و تحصیلم آنجاست و به همین دلیل باید برمیگشتم.
*به خاطر بابا به راهآهن رفتی؟
بله، به خاطر بابا بود وگرنه نمیخواستم به این باشگاه بروم (خنده).
ناصر محمدخانی: بله خودم گفتم برو راهآهن تا مثل من از این باشگاه شروع کنی.
*ناصرخان شما چطور به راهآهن رفتید؟
من در دسته دوم تهران بازی میکردم. بازیمان هم در زمین راهآهن بود و آقای پرویز ابوطالب در یکی از بازیها من را دید. به حافظ طاحونی گفته بود این پسر، عجب بازیکنی است. خلاصه حافظ را مأمور کرد که من را پیدا کند. آن موقع ما در شهرری زندگی میکردیم. آقای طاحونی توانست آدرس خانه ما را پیدا کند و یک روز آمد در خانه ما. گفتم چقدر چهرهات آشناست، گفت آمدهام تو را به راهآهن ببرم. به قول معروف ما را روی هوا زدند! رفتیم آقای ابوطالب را دیدیم. اتفاقاً اردشیرخان لارودی هم بود. صحبت از پول شد و قراردادمان را بستیم. آن موقع من آقای گل لیگ دو بودم و 17 سال بیشتر نداشتم. آقای ابوطالب هم همانطور که میدانید در استعدادیابی فوقالعاده است.
*چقدر به شما پول دادند؟
40 هزار تومان که آن زمان خیلی پول بود. چون هنوز 18 سالم نشده بود گفتند باید پدرت را برای امضای قرارداد بیاوری. هیچی دیگر، با پدرم هماهنگ کردم و آمد. حالا خدابیامرز مگر راضی میشد! میگفت چرا شما به این بچه پول میدهید؟ نکند میخواهید بلایی سرش بیاورید! آنها میخندیدند و آخرش پدرم راضی شد امضا کند.
*علی! کی فهمیدی که پدرت چهره معروفی است؟
وقتی که من را با خودش به تمرین پرسپولیس میبرد. از وقتی چشمم را باز کردم، همیشه بابا را با لباس ورزشی میدیدم. تمام زندگی ما فوتبالی بود.
ناصر محمدخانی: علی شبها با توپ میخوابید.
علی: من فوتبالی به دنیا آمدم.
ناصر محمدخانی: وقتی بچه بود دروازه خریدم و در خانه فوتبال بازی میکردیم. نمیدانم یادش هست یا نه، من توپ را میانداختم و میگفتم استپ کن.
علی: بابا معلم خصوصی من بود!
*در قطر که بازی میکنی، از پدرت چیزی میگویند؟
خیلی از قدیمیهای القطر که من را میبینند از پدرم تعریف میکنند. با دو، سه تا از همبازیهای بابا کار کردهام. آنها در مقاطع مختلف مربیانم بودند و مدام از بابا تعریف میکردند که فوقالعاده بود.
*دوست داری در قطر به فوتبال ادامه بدهی؟
من از قطر پیشنهاد دارم ولی دوست دارم به ایران برگردم. دو پیشنهاد به دستم رسیده و سعی میکنم بهترین انتخاب را داشته باشم. دو مدیر قطری مستقیماً با خودم صحبت کردهاند اما بدم نمیآید به ایران برگردم. هنوز تصمیمی برای آینده نگرفتهام.
*تو در الاهلی قطر بازی میکردی و قراردادت تمام شد. از رابطهات با زندی و جباری بگو.
دید مدیران الاهلی پس از حضور آنها به بازیکن ایرانی خیلی مثبت شده است. وقتی مجتبی آمد من به خاطر مصدومیت به ایران برگشتم. گفتم میخواهم آب و هوا عوض کنم. به همین خاطر زیاد با جباری رابطه ندارم ولی با فریدون چرا. او به من خیلی کمک کرد. از تجربهاش خیلی استفاده کردم.
*چرا مصدوم شدی؟ اصلاً چرا جدیداً بازیکنان جوان ایرانی زیاد آسیب میبینند؟
به خاطر تمرین زیاد. من خودم در جریان بازی آسیب دیدم و فکر میکنم بدشانسی هم آوردم.
*پسر بازیکنان بزرگ همیشه زیر سایه پدرشان هستند. تو چطور با این موضوع کنار میآیی؟
من هم زیر سایه پدرم هستم و این هم بد است و هم خوب. خوب به این دلیل که در دید هستی و بد به این خاطر که توقعات از تو خیلی بالاست.
ناصر محمدخانی: علی دوست دارد روی پای خودش بایستد.
علی: بابای من یک فوتبالیست سرعتی بوده ولی من دوست دارم علی محمدخانی باشم نه اینکه کاملاً شبیه او شوم. خیلی سخت است که از زیر سایه پدرم خارج شوم.
*ناصرخان! فکر میکنید چرا بازیکنان جوان ایران افت زیادی کردهاند؟
به خاطر اینکه با بازیکنان ما کار تخصصی نمیشود. دوره ما از خط دفاع بگیر تا حمله همه ستاره بودند. ولی الان چطور؟ کار گروهی درست و حسابی میبینیم؟
*دلیل افت نسل فوتبالی چیست؟
از پایه با اینها خوب کار نمیشود. مربیان پایه هم دلسوز نیستند. پس بازیکن سیستماتیک بالا نمیآید. وقتی بازیکن به ردههای بالا میرسد که دیگر تاکتیکپذیر نیست. در مدارس فوتبال به بچهها چیز زیادی یاد نمیدهند. یک زمان ما در زمین خاکی، خودمان تمرین میکردیم که کار یاد بگیریم. شما ببینید در کشورهای عربی چه اتفاقهایی میافتد. الان تیمهای عربی در رده پایه بین 4 تیم برتر دنیا میروند. چرا؟ چون سرمایهگذاری میشود. بهترین مربیان را میآورند.
*مسئله این است که حتی اگر پدیدهای داشته باشیم، سریع افول میکند.
شما هستید که این بازیکنان را پدیده میکنید! زمان ما کلاً دو روزنامه ورزشی بود ولی الان کلی روزنامه داریم. نوشتههای آنها بازیکن را بالا میبرد. هر روز از اینها عکس بزرگ کار میکنید. یادم هست از من در یک روزنامه ورزشی عکس بزرگ کار شد، مدیر روزنامه را به حراست کشیدند که چرا؟ الان عکس یک متری از بازیکنی کار میکنید که واقعاً بزرگ نیست. شما از من هم 4 تا عکس بیندازید، فردا ارضا میشوم و دیگر فوتبال بازی نمیکنم.
*علی! نظر تو در این باره چیست؟
من هم با پدرم همعقیده هستم. به نظرم فوتبال پایه ما ضعیف است. در کشورهای عربی برعکس ایران عمل میشود. مربیانی میآورند که سطحشان خیلی بالاست و بازیکنها را میسازند.
ناصر محمدخانی: مربیان پایه در کشورهای عربی از مربیان لیگ بیشتر پول میگیرند.
علی: تمام تیمهای پایه قطر مربیان بزرگ خارجی دارند. آنجا یک مجموعه داریم به اسم «ازپایز» که مجموعه پیشرفتهای است و هر سال مربیان بزرگ دنیا از جمله مربیان رئال و بارسا به آنجا میآیند. تیمهای آژاکس، پاریسن ژرمن، بایرنمونیخ و خیلی از تیمهای بزرگ در این مجموعه اردو میزنند. تیمهای پایه مختلفی از دنیا به ازپایز میآیند و آنجا بازی میکنند و اردو میزنند.
*با این وضعیت نباید نگران آینده فوتبال ایران بود؟
شک نکنید ما در آینده عقب میمانیم. باید از همین حالا به فکر باشیم.
ناصر محمدخانی: البته در قطر چون پول زیاد است بازیکنان خودشان زود تمام میشوند. مثلاً بیشترشان در سن 28 سالگی فوتبال را کنار میگذارند و به همین دلیل از خارج از قطر بازیکن میآورند.
علی: اتفاقاً چند دوستم در تیم منتخب پایه قطر، به ارتش رفتند تا آنجا مشغول شوند چون پول خیلی بیشتری میگیرند. ولی شما ببینید قطر دارد چه کار میکند، ما چه کار میکنیم. شما به ازپایز بروید، گم میشوید. اینقدر که بزرگ است. بارسا و رئال هم در آنجا اردو میزنند. من هر بازیکنی را که دوست داشتم در این مجموعه دیدم. یک کشور کوچک اینطور مجموعهای دارد و تیمها را به سمت خودش میکشد و ما با این جمعیت و آب و هوا… میتوانیم تیم بزرگی را بیاوریم؟!
*ولی فوتبال بزرگسالان قطر فراز و نشیب زیادی دارد. به باشگاههایشان توجه میشود؟
صد درصد. ولی فوتبال قطر کمی سیاسی است. پادشاه این کشور پشت باشگاه الریان است.
*این تیم که سقوط کرد!
خب هر سال که نمیشود تیم پادشاه قدرتمند باشد و نتیجه بگیرد! یک وقتهایی تیمهای دیگر هم باید نتیجه بگیرند. ببینید تیمهای قطر را شیخ و اقوامش اداره میکنند. یک سال ممکن است قرعه سقوط به نام الریان بیفتد و سال بعد به تیم دیگری.
*یعنی نتایج خارج از زمین رقم میخورد؟
نمیشود گفت که مدام تیم بابا قهرمان شود! (خنده) یک روز باید تیم پسرعمو برنده باشد و یک روز هم تیم داداش. همین الریان که امسال افتاد یکی از پرطرفدارترین تیمهای قطر است. یکجورهایی مثل پرسپولیس ماست ولی سقوط کرد.
*اشکال ندارد که شیخها در فوتبال دخالت میکنند؟
بههرحال این دخالتها هست.
ناصر محمدخانی: وسط بازی ممکن است به یک مربی بگویند خوش آمدی و برو.
*علی، برای بازی مقدماتی جامجهانی بین ایرانیها و قطریها در آنجا کری زیاد بود؟
کری بود ولی نه این قدر شدید که ما را اذیت کنند. واقعاً رفتار بدی نداشتند.
*ولی خوشحالی ایرانیها ناراحتشان میکند، درست است؟
خب طبیعی است ولی اصلاً ما را اذیت نمیکنند. معلوم است که آنها هم روی تیمملیشان غیرت دارند. وقتی در دوحه یک بر صفر بردیم، طبیعی بود که نمیگذاشتند زیاد شادی کنیم. بعد از بازی گفتند که به خانههایتان بروید.
*تو به تیمملی قطر هم دعوت شدهای، درست است؟
بله، به تیمملی جوانان دعوت شدم. چند جلسه رفتم و تمرین کردم اما پشیمان شدم.
*چرا؟ به خاطر ایران؟
هم به خاطر ایران هم به خاطر بابا. به خاطر شرایط خاصی که بود تصمیم گرفتم نروم. اتفاقاً تماس گرفتند و گفتند چرا نیامدی؟ گفتم دیگر نمیآیم. من یک ایرانی هستم.
*عربها خیلی قدردان بازیکنانشان هستند ولی در ایران چنین چیزی وجود خارجی ندارد!
(خنده) من فقط یک مثال بزنم. وقتی علی کریمی میخواست به القطر برود شیخ باشگاه رسماً من را دعوت کرد که به عنوان پسر ناصر محمدخانی در مراسم استقبال او باشم. گفت پدرت در اینجا بازی کرده، تو هم باید به این باشگاه بیایی. منتها من با تیم الاهلی قرارداد داشتم و دوست داشتم همان جا بمانم.
*چرا؟
چون هم پول خوب میداد و هم آدمهای خیلی خوبی هستند. بیشتر مسئولان تیم فارسی هم بلد هستند.
*قطر بعد از گرفتن میزبانی جامجهانی تلاش کرده ستارهها را به لیگش بیاورد. تو آینده این لیگ را چطور میبینی؟
البته این را بگویم که بعضی از تیمها با امیدهاشان بازی میکنند. امسال خیلی از همدورهایهای من در تیمهای مختلف بودند. مثلاً همین تیم الریان که استقلال را برد، با امیدهایش بازی میکرد. زمانی که در تیم منتخب جوانان بودم، با چند تا از آنها همبازی بودم. یعنی این تیم ستارهای نداشت و آنها را فروخته بود. صد درصد قطریها به دنبال پیشرفت هستند. الان در اسپانیا و فرانسه باشگاه دارند و میخواهند در انگلیس هم باشگاه بخرند.
*اینکه قطریها از خارج از کشورشان بازیکن میخرند، جالب است؟
خب جمعیت خودشان 700 هزار نفر است و بقیه خارجی هستند. برای قطریها فرقی نمیکند بازیکنشان کجایی است، فقط میخواهند پرچمشان بالا برود. برای آنها افتخار مهم است.
ناصر محمدخانی: قطریها فقط برای اینکه کشورشان شناخته شود این کارها را میکنند. ببینید تا 10 سال قبل کسی قطر را میشناخت؟ کجای نقشه بود؟ آنها به این نتیجه رسیدند که با ورزش خودشان را بالا بکشند و الان قطر یک کشور معروف در دنیاست.
*آقای محمدخانی! بعد از شما شایستهترین شماره 8 چه بازیکنی بود؟
مجتبی محرمی خیلی خوب بود. بعد علی کریمی. فکر کنم آخرین شایسته علی کریمی بود.
*الان بحث میشود که کریمی باید به پرسپولیس برگردد ولی با دایی خیلی مشکل دارد.
علی سالها برای این تیم بازی کرده و دوست دارد با پرسپولیس فوتبالش را تمام کند. او اگر با این تیم خداحافظی کند در دل مردم میماند.
علی: انشاءا… برگردد. یک بزرگتر باید در پرسپولیس باشد.
*آقای محمدخانی! سمجترین دفاعی که در عمرتان دیدهاید، کدام بود؟
اصغر حاجیلو. هم سرعتی بود و هم سمج. انعطافپذیری زیادی داشت. مثلاً سرتوپ میزدی، سریعاً میچرخید و دوباره جلویت ظاهر میشد. فیزیکش هم خیلی خوب بود. شاهین بیانی هم واقعاً خوب بازی میکرد. هر جا میرفتم، بود! (خنده)
*در گذشته میگفتند فوتبال، علیاصغری بود و الان میگویند آکادمیک است اما چرا فوتبال گذشته واقعاً زیباتر بود؟
ببینید ما امکانات الان را آن موقع نداشتیم. میرفتیم تپه داوودیه تمرین میکردیم یا پارکینگ امجدیه و اصلاً خبر نداشتیم که فردا تمرین هست یا نه. یک روز میگفتند باید بیایید زمین صنایع. میگفتیم صنایع دیگر کجاست؟ رختکن نداشتیم. کنار زمین لباس عوض میکردیم. بعد از تمرین خیس عرق بودیم و دوش نداشتیم و… ولی با این همه باطراوت فوتبال بازی میکردیم!
*خب به چه دلیل فوتبال آن موقع زیباتر بود؟
علی: من فکر کنم چون رفاقت زیادی بین بازیکنان بود. درست است بابا؟
ناصر محمدخانی: بله، بازیکنان واقعاً رفیق بودند ولی الان با هم ارتباط ندارند. یادم هست بازیکن ذخیره بین دو نیمه میآمد بازیکن اصلی را باد میزد. ماساژش میداد تا خستگیاش دربرود ولی الان چطور؟ بازیکن ذخیره حتی به رختکن هم نمیرود! همین رفاقتها باعث میشد فوتبال دوستداشتنیتر و زیباتر باشد. ما با پرسپولیس چند جام گرفتیم؟ علی پروین از باخت بدش میآمد. شما نمیدانید تمرین چقدر جدی برگزار میشد. بکُش بکُش بود ولی همه با هم رفیق بودند. چون فوتبال ورزشی گروهی است، همه باید همدل باشند. راستی یک نکته یادم آمد از خودم. البته این را بعدها به من گفتند. در قطر که بازی میکردم، بچههای تیمهای پایه را بعد از تمرین کنار زمین نگه میداشتند و میگفتند بازی ناصر محمدخانی و حرکاتش را ببینید و از او یاد بگیرید. البته خود ما هم از بازیکنان بزرگ الگو میگرفتیم. مثلاً یادم هست بازیهای هر هفته ایتالیا را ضبط میکردیم و میدیدیم. آن وقتها من عاشق بازی مارادونا در ناپولی بودم.
مکث
*فصل که تمام میشد، علی پروین ما را میبرد یک چلوکبابی و یک مقدار پول میداد. یادم هست بالاترین پولی که گرفتیم 25 هزار تومان بود. این پول را به بازیکنانی میداد که در تیمملی بازی میکردند و کلی سابقه داشتند!
*در قطر تیم من با تیم محمد پنجعلی بازی داشت. بگذارید یک خاطره جالب از این بازی برایتان تعریف کنم. قبل از بازی پنجعلی به من گفت ناصر، در محوطه جریمه نبینمت! تیمشان اگر میباخت سقوط میکرد. به همین خاطر محمد میگفت من نباید جلو بروم و گل بزنم. میگفت کاشته شد، دور توپ نبینمت! به محوطه جریمه هم نیا وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی! البته من به این حرفها گوش ندادم و کار خودم را کردم ولی آخرش باختیم چون داور به نفعشان سوت زد. بعد هم مسئولان فدراسیون فوتبال قطر فهمیدند و این داور را محروم کردند.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Sunday, 15 December , 2024