آقاي نويسنده عاشق فوتبال فرشاد پيوس و علي كريمي است … ميگويد كه اگر نويسنده نميشد، حتما فوتباليست ميشد و ميرفت نزديكيهاي آقا فرشاد تا شايد آقاي گل شود! اما در مورد پيمان قاسمخاني اغراق نيست اگر بگوييم كه او يكي شبيه آقاي گلها و شايد يكي مثل جادوگرهاست كه هم خوب گل ميزند و هم اين كه با عصاي جادويياش همه را پاي تلويزيون مينشاند. ديروز و به بهانه سريال پژمان به گفتوگو با پيمان قاسمخاني نشستيم و با آقاي نويسنده از فوتبال و هنر گپ زديم.
فقط دو قسمت از سريال پژمان پخش شده اما آخرين كار شما مورد استقبال مردم قرار گرفته است؟
واقعيتش من خودم سريال رو زياد دوست داشتم سريالي بود كه براي اون فرصت خوبي داشتيم و تونستيم به چيزهايي كه ميخواستيم بپردازيم. در مورد استقبال مردم هم امروز با بچهها صحبت ميكرديم و به اين نتيجه رسيديم كه تا اينجاي كار و توي همين دو قسمت استقبال خوب بوده و در بقيه كارها چنين چيزي رو نداشتيم. اما مهم اينكه اين قضيه ادامه پيدا كنه و در ادامه هم بتونيم اين مخاطب و علاقه رو حفظ كنيم و كار رو همينطور جلو ببريم.
فكر ميكنيد كه اين اتفاق ميافتد؟
من ترجيح ميدم كه به چيزي فكر نكنم چون اگه فكر كنم شبها خوابم نميبره! ما يه كار شرافتمنداند و اميدوارم كه مردم دوست داشته باشن.
ايده سريال پژمان واقعا مال پژمان جمشيدي بود؟
بله … بله … پژمان موقعيتهاي زندگيش رو ميگفت و ميگفت كه اينها خوراك فيلمه! فكر خوبي بود و ما هم استفاده كرديم.
اما شايد اگر كسان ديگري همين ايدهها را مينوشتند، ماجرا شبيه كار پيمان قاسم خاني نميشد و در دو قسمت چنين جوابي نميگرفتند.
اين لطف شماست ولي راستش موقعيت بانمكي بود. ما با پژمان زندگي كرديم. سفر رفتيم. فوتبال بازي كرديم و حتي رفتوآمد خانوادگي داريم. من در جريان زندگي پژمان بودم و ميديدم كه موقعيتهاي جذابي داره. يكسريها رو ديدم و يكسريها رو خودش تعريف كرد. اين كه پژمان رو مردم ميشناختن و اين چهره بودن كمكم از بين رفت و كمرنگ شد. واقعا از لحاظ دراماتيك موقعيت خوبي بود و جا براي كمدي ميداد. شايد اگه اين سوژه دست هر كسي بود چيز خوبي از توش در مياومد. بازم ميگم و تاكيد ميكنم كه فقط دو قسمت از سريال رد شده و وقتي ميشه در مورد كار صحبت كرد كه «كمر» كار رو رد كرده باشيم. روي دو قسمت راضي هستم ولي فعلا نميشه اظهارنظر درستي كرد و بهش استناد كرد.
استقبال مردم از پژمان با همين دو قسمت تا حدي بود كه در حين عيادت جمشيدي از محرمي، مردم از او امضا ميگرفتند.
چقدر خوب… چقدر خوشحالم از اين ماجرا… پژمان توي اين كار جرات و ظرفيت زيادي به خرج داد. با اسم خودش شوخي كرد و شايد هر كسي جرات اين كار رو نداشت. اين رو هم بايد اينجا اعلام كنم كه يكسري از اين حرفوحديثها درست نيست. يه چيز بانمكي كه من شنيدم اين بود كه ميگفتن پژمان سرمايهگذار اين كاره! حتي ميگفتن پژمان پول داده! بايد بگم كه هيچ كس حتي يك درصد هم چنين فكري نكنه. نه ما شيوه كارمون اين طوريه و نه پژمان طفلك اين قدر پول داره چنين كاري بكنه.
شايد اين شايعهها به اين دليل به وجود ميآيد كه پژمان سابقه بازيگري نداشت. خيليها هم ميگفتند كه او مثل خيليها چشم و ابروي رنگي و قشنگي ندارد!
(خنده) من قبول ندارم. به نظر من پژمان آدم شيرين و بامزهاي هست (خنده). جزو بانمكترين آدمهاييه كه من ميشناسم و يه موقعها ميتونه آدم رو از خنده بكشه! ماجرا اينه كه داستان خيلي خوب بود و موقعيتي بود كه شبيه اون رو نداشتيم. فكر كن يه آدمي مياد با اسم و موقعيت واقعي خودش بازي كنه. شايد هر كس ديگهاي جاي پژمان بازي ميكرد و حتي بازيگر خوب بود، براي من شخصا اين جذابيت رو نداشت. اگه بازيگر اين رو بازي ميكرد تا اين حد باورپذير نميشد و به نظر من پژمان خيلي خوب بازي كرد و بازخوردهاي خوبي از طرف كارشناسها داشتيم. من حتي تلفنهايي از طرف آدمحسابيها داشتم كه شوكه شدم. به خود پژمان هم گفتم كه تو ما رو تحت تاثير قرار دادي. همه ميپرسن كه شما چطور پژمان رو اينجوري بازيگر كردين و اين براي ما كافيه. پژمان استعداد خوبي داره و با سروش (صحت) هم خيلي خوب كار كرده. اونايي كه پژمان رو ميشناسن ميتونن بهتون بگن كه اين پژمان با اون پژمان واقعي شباهت زيادي نداره و پژمان توي سريال خودش رو بازي نكرده. پژمان آدم با اعتماد به نفس و گردنكلفتيه. برخلاف اين خنگي كه ما تعريف كرديم پژمان آدم باهوش و زرنگيه و اينجاست كه ميفهميم اون خوب بازي كرده.
فكر ميكنيد پژمان ميتواند باز هم بازي كند؟
من شخصا ميخوام رزروش كنم براي كارهاي آينده، به خصوص اين «ميوميو» كه ميكنه من از خنده ميميريم (خنده) دوست دارم توي بقيه كارها هم باشه و ميوميو كنه (خنده)!
اين ماجراي ميوميو تكراري نبود؟ توي سنپترزبورگ هم خانم بهاره رهنما از شما ميخواست كه موش بشويد و حالا هم نامزد پژمان در سريال از او ميخواهد كه «ميوميو» كند.
(خنده) آره … شايد هم تكراري باشه. البته الان وقتي كه من اينو مينوشتم به اين موضوع فكر نكرده بودم… راست ميگي…حواسم نبود… معذرت ميخوام … باور ميكني كه اصلا يادم نبود.
واقعا؟
ميگم كه اصلا يادم نبود… الان كه گفتي يادم افتاد… نميدونم… شايد برم سراغ يه حيوون ديگه (خنده) الان كه فكر ميكنم حتي سوسك هم قبلا داشتيم كه توي برره بود.
گفتيد كه پژمان ميتواند باز هم بازي كند. استعداد پژمان را در كار طنز ميبينيد يا اينكه…
من دوست دارم پژمان رو توي فيلم اكشن ببينم!
بهتر نبود پژمان جاي فوتبال دنبال بازيگري ميرفت؟
(خنده) بابا من بازيهاي پژمان رو هم يادم مياد… اونقدرها هم بد نبود كه اين طوري ميگي (خنده) وقتي ميريم فوتبال يه وقتهايي، يه كارهايي با توپ ميكنه كه همه تعجب ميكنن و ميگن برو بازي كن.
خودتان هم فوتبال بازي ميكنيد؟
بله… سالني!
فوتبالتان هم خوب هست؟
بدك نيست. ميرم اون جلو، ملوها. يه وقتهايي ميام عقب يه سري ميزنم و دوباره ميرم (خنده).
فوتباليست مورد علاقهتان؟
راستش هميشه طرفدار فرشاد پيوس بودم.
چون همان جلو ميايستاد (خنده)؟
(خنده) آره… چند وقت پيش اومد سالن و با ما فوتبال بازي كرد. يك ذوقي كرده بودم كه بايد ميديدي. ما تصادفا و شانسي توي راديو وصل شديم به هم و رفتيم سالن فوتبال توي يه تيم وايساديم و يار هم بوديم. پيوس چقدر باشعور و چقدر فوقالعاده بازي ميكنه. آقا فرشاد گل زدن رو ساده ميكنه. خيلي راحت و با يه بغل پا توپ رو ميكنه توي گل. همه فكر ميكنن كه اين خيلي كار پيچيده و سختيه ولي پيوس يه جوري گل ميزنه و بازي ميكنه كه آدم لذت ميبره. نشون ميده كه جاي درست وايستادن، ضربه درست زدن و خوب فكر كردن بهترين كاره و خيلي مهمه.
جالبه بهتون بگم كه آقا فرشاد توي تيم ما وايساد و با هم رفتيم نوك حمله… من وسطهاي بازي ذوق ميكردم، مياومدم عقب و به محراب (قاسمخاني) ميگفتم: «واي محراب … فكر كن… من و فرشاد پيوس فوروارديم!» همين كه اينو به محراب ميگفتم، دوباره خودم رو ميگرفتم، جدي ميشدم و مي رفتم جلو پيش آقا فرشاد.
من هميشه آقاي پيوس و نامجو مطلق رو دوست داشتم. علي كريمي هم كه ديگه داستاني داره… ايشون رو هم تا حالا نديدم ولي خيلي دوستش دارم.
اتفاقا همين چند شب پيش همراه علي كريمي در مراسم گلريزان سينما آزادي بوديم…
بله… يه چيزيهايي شنيدم و ديدم كه استقبال خوبي هم از علي كريمي شد. البته معلوم بود كه مردم چقدر ايشون رو دوست دارن و محبوب هستن. خوب شد من نيومدم چون اگه بودم توي رودربايستي سوئيچ ماشين رو ميذاشتم و ميرفتم.
بعضيها شما را در عرصه خودتان با علي كريمي و يا فرشاد پيوس مقايسه ميكنند… ميآييد گلتان را ميزنيد و ميرويد.
اميدوارم كه بتونيم اين رو ادامه بديم. نبايد بكشم كنار. بايد قدم به قدم و توي هر كار روبهجلو حركت كنيم. بايد ديد بودن ما فايده داره يا نه!
قبول داريد كه پرسپوليس اين روزها خوب گل نميزند؟
آره ولي حسن پرسپوليس اينكه خوب هم گل نميخوره و دفاعهاي خوبي داريم.
پس راضي هستيد؟
نسبت به فصلهاي قبل راضيترم بهخصوص اينكه الان بالاهاي جدول هستيم… حالا اينجوري هم ننويس كه حساس بشن (خنده) الان چند تا از اين بازيكن جوونها خيلي خوب هستن. دفاعها فوقالعاده هستن… خلعتبري هم كه بايد زودتر گرم بشه البته ماجرا اينكه امثال پيوس اينا ديگه عمل نميان ولي انشاءا… كه اين جوونها روز بهروز به روز بشن تنها مساله من با اين پرسپوليس وجود يه پارادوكس بزرگه…
… چطور؟
من هم علي دايي رو دوست دارم و هم علي كريمي رو حتي از وقتي كه علي دايي به عنوان يه همشهري من به پرسپوليس اومده با جديت بيشتري بازيها رو دنبال ميكنم. ولي الان وقتي اسم پرسپوليس، دايي و كريمي ميياد من گيج ميشم كه چيكار كنم. من اميدوارم كه اين قضيه درست بشه و كريمي هم به پرسپوليس برگرده تا ما از اين وضعيت نجات پيدا كنيم.
بعضيها فكر ميكنند كه شما ميخواهيد در سريال پژمان توي كار فوتباليستها بگذاريد!
چرا بايد اين كار رو بكنم؟ بذار يه چيزي بهت بگم… اگه قرار بود من يه شغل براي خودم انتخاب كنم، دوست داشتم فوتباليست بشم! اما چون فوتبالم خوب نبود دنبالش نرفتم (خنده) من هميشه فوتباليستها رو تحسين ميكنم و كيف ميكنم وقتي اونها رو ميبينم. خيلي دوستشون دارم و مگه ديوونهام كه به عنوان يه طرفدار فوتبال بخوام اونها رو بزنم.
داستان پژمان درباره افت كردن و از دور خارج شدن يه ستاره است. در مورد اينكه اين دوران براي همه پيش مياد و اين كه چه جوري آدم بايد با اين قضيه كنار بياد. پژمان سريال ما نميتونه با اين قضيه كنار بياد و به خودش و آدمهاي دوروبرش سخت ميگذره.
ماجرا اينه كه اين قضيه براي تكتك آدما پيش مياد و نياز به قدرت و انگيزهاي داره كه طرف بتونه اين دوران سخت رو بگذرونه و پشت سر بذاره. البته يكسريها مثل علي كريمي كه هميشه روي بورس هستن و اونقدر محبوب هستن كه هميشه جايگاهشون رو حفظ ميكنن ولي اين قضيه براي آدمهاي ديگه پيش مياد و ماجراي خيلي سختيه. اين ماجرا فقط مربوط به فوتباليستها نيست و براي هنريها هم پيش مياد و وقتي افت ميكنن شرايط روحي شون بهم ميريزه ولي بايد بدونن كه زندگي ادامه داره.
وقتي همراه پژمان به عيادت مجتبي محرمي رفتيم دوستان محرمي ميگفتن او به شدت پيگير سريال شماست و حتي در بيمارستان هم آن را دنبال ميكند.
اين باعث افتخاره براي من. اولا اينكه من خودم حتما ميرم به آقا مجتبي سر ميزنم و بعد هم اينكه آقاي محرمي و دوستان ديگه لحظاتي رو توي دهه شصت براي ما ساختن كه هميشه مديونشون هستيم. اينو بدونين كه هيچ كس توي سينما تا حالا چنين كاري براي من نكرده. وقتي توي دهه شصت اون روزهاي سخت رو داشتيم، دلخوشي ما به اين نسل بود. الان هم اگه يك درصد بدونم كه ميتونم باعث شادي محرمي بشم حتما ميرم و به ايشون سر ميزنم.
به عنوان سوال آخر دوست داشتيم نظر پيمان قاسمخاني را به عنوان يكي از خوانندههاي روزنامه گل بدانيم.
(خنده) راستش رو بگم؟!
بفرماييد…
سرم شلوغ بود و نديدم ولي قول ميدم از امروز دوباره گل رو بگيرم…. قول ميدم (خنده) راستي بذار اينو هم بگم كه از چند قسمت ديگه حميد درخشان و بهروز رهبريفرد هم وارد ماجرا ميشن وبازي ميكنن كه بهتون قول ميدم ميتركونن! بچهها توي اين قسمتها سنگتموم گذاشتن ….پژمان و بهروز عالي بودن… بهروز هم خيلي بااستعداد و بانمك بود.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Sunday, 24 November , 2024